بسمه تعالی
با عرض سلام و احترام
نظر جناب عالی در باره تعداد فرزند و رابطهی تربیت آن در منهاج فردوسیان چیست؟ در قدیم شعاری بود که «فرزند کمتر، زندگی بهتر» ولی این شعار عوض شده که «فرزند بیشتر، زندگی بهتر»
در منهاج فردوسیان، اصل، تعداد زیاد فرزند است یا تربیت صحیح فرزندان؟ با توجه به مشکلات جامعهی امروزی که مسلماً شما به عنوان یک پدر با آنها آشنا هستید.
باسمه تعالی
سلام علیکم
قدر مسلّم، این است که اگر کسی دارای زن و فرزند شد، باید آنان را تا جایی که میتواند از آتش جهنم دور کند. دستور صریح خدای تعالی در قرآن است که میفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکمْ وَ أَهْلِیکمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَهُ» یعنی: اى کسانى که ایمان آوردهاید، خودتان و خانوادهتان را از آتشى که هیزم آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید.
پس یا نباید بچهدار شوید و یا اگر بچهدار شدید، باید به اندازهی توانتان، آنان را با اعتقادات صحیح و اعمال صالح آشنا سازید و بعد از این که آشنا شدند، چنانچه واجب را ترک کردند، امر به معروفشان کنید و چنان که گناهی انجام دادند، نهی از منکرشان نمایید.
امروزه، داشتن هر فرزند، مساوی با دغدغههای فراوانی است. از مراقبتهای ریز و درشت ایام بارداری گرفته تا دوران شیرخوارگی و مدرسه و سپس تحصیلات عالیه و ازدواج و شغل.
در زمانهای گذشته، بچهها با آب و نان بزرگ میشدند ولی اکنون به صدها چیز دیگر نیاز دارند و خواهان آن از پدر هستند.
خانههای ساده و بیامکانات قدیم، تبدیل به خانههایی شده که همه جور امکانات باید در آن باشد. امروزه خانهای که آب لولهکشی، حمام، برق، گاز، تلفن و اینترنت نداشته باشد، مخروبه محسوب شده و فرزندانمان حاضر به زندگی در آن نیستند.
در قدیم، معمولاً بچهها، شغل پدرانشان را ادامه میدادند و بر درآمد اندک آن، قناعت میکردند. امروزه، معمول بچهها، به دنبال تکنولوژیهای جدید و زندگیهای لوکس و تجملاتی هستند و چیزی به نام قناعت نمیشناسند.
در قدیم، هر بچه ـ چه دختر بود و چه پسر ـ بازوی خانواده محسوب میشد، ولی امروزه، بچهها، دروازهای برای تلف کردن دارایی و حاصل زحمات پدران محسوب میشوند.
با این حساب، به نظر میرسد امروزه باید گفت: «فرزند کمتر، دردسر کمتر» یا «فرزند کمتر، آسودگی خیال بیشتر».
توصیهی من به اصحاب منهاج فردوسیان این است که حتماً متناسب با توان مالی و فرصتی که برای تربیتشان دارند، فرزند بیاورند. دردسرها و مشکلات بچه، با بزرگ شدنش بزرگتر میشود. پس به امروزتان نگاه نکنید. عمر شریف را صرف اصلاح دیدگاهها و اعمالتان نمایید و دلخوش به استغفار فرزندانتان بعد از مردنتان نباشید. امروز و با توانی که دارید، بار خودتان را ببندید و بدون چشمداشت به خیرات بازماندگان، قدم در درجات عالیهی بهشت بگذارید.
اگر بچهدار نشوید، از شما نخواهند پرسید که چرا بچهدار نشدید؟ ولی اگر فرزندی به دنیا آوردید، باید برای خیلی چیزها پاسخ آماده کنید.
در دعای حضرت ابراهیم (علیهالسلام) که در قرآن آمده، تفکر کنید که میفرماید: «وَ لاتُخْزِنِى یَوْمَ یُبْعَثُونَ * یَوْمَ لایَنْفَعُ مالٌ وَ لابَنُوْنَ * اِلاَّ مَنْ اَتَى اللهَ بِقَلبٍ سَلیمٍ»
یعنی خدایا روزى که مردم بر انگیخته مىگردند، مرا رسوا مساز و به خاطر لغزشهایم مرا نکوهش مکن! روز رستاخیز، همان روز سرنوشتسازى است که نه دارایىهاى بسیار براى انسان سودى مىبخشد و نه فرزندان بىشمار؛ چرا که آنها نمىتوانند براى کسى کارى انجام دهند و کسى به وسیله آنها نمىتواند از کیفر کارش نجات یابد. مگر کسى که با قلبى پاک و پاکیزه از شرک و کفر، به پیشگاه خدا بار یابد. مگر کسى که با دلى پاک و پاکیزه از گناه و تباهى وارد صحراى محشر گردد.
و به یاد داشته باشید که خدای تعالی به ما هشدار داده است که: «إِنَّمَا أَمْوالُکمْ وَ أَوْلَادُکمْ فِتْنَهٌ وَ اللهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»
یعنی همانا داراییها و فرزندانتان مایهی آزمایش شما هستند و حال آن که مزد فراوان در نزد خداست.
موفق باشید
حاج فردوسی
با سلام
برخی خانوادهها برای تشویق فرزند خود بهکار خوب به وی هدیهای شامل پول و یا اسباببازی و یا حتی یک شکلات یا آبنبات میدهند اما سؤال اینجاست که آیا در این زمینه تشویق تا چه میزان میتواند مؤثر باشد؟
برای اینکه باغبانان در کار خود موفق شوند باید وظایف خود را بهدرستی انجام دهند و حقوق فرزند را بهجای آورند. شیر دادن، انتخاب نام نیک، تعلیم قران، تربیت دینی، تکریم و احترام به اولاد، عدالت میان فرزندان از مواردی است که باید مورد توجه والدین قرار بگیرد.
فرزند، گلی است که پدر و مادر وظیفه دارند بهعنوان باغبان آنرا پرورش دهند تا عطر دلانگیز آن فضای خانواده و جامعه را شاداب و بانشاط کند.
از امام صادق درباره کودک که به مرحلۀجوانی رسد و مسیحیت را برگزیند – در حالی که یکی از پدر و مادرش یا هر دو مسلمان بوده باشند – فرمود: جوان به حال خود رها نمی شود بلکه برای قبول اسلام او را تنبیه می کنند»
رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم در بخشی از توصیه های خود به امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: برای تأدیب و تربیت بیش از سه ضربه (به کودک) نزن».
هم چنان که در این روایت ملاحظه می شود، تنها در موارد خاصی که برای کودک سرنوشت ساز است – و نه برای هر عملی که از فرزند سر می زند واحیانا مورد رضای والدین نیست – اجازه داده شده که والدین از شیوۀتنبیه استفاده کنند.
تنبیه در هر صورت من فکر می کنم که به صورت بدنی اگر باشد برای کودک اثرات چندانی نخواهد داشت. انسان ذاتا موجودیست منطقی و دارای تعقل و اندیشه و اگر راه نفوذ به کردار و افکار او را پیدا نمود می توان به طرق خیلی ساده مسئله ای که در ذهن خود درست است را در ذهن کودک خود هم درست قرار داد و این مسئله را به او خوراند پس تنبیه بدنی زیاد به نظر من مناسب نیست بنا بر توضیحاتی که در ادامه نیز ارائه خواهم کرد.<br />کودکی خود را به یاد بیاورید اگر تنبیه بدنی می شدید آیا یک مسئله را با جان و دل و اینکه از صمیم قلب بخواهید دنبال می کردید؟ هرگز چرا که انسان برای اینکه به سمت یادگیری برود باید از صمیم قلب خود بخواهد نه از روی اجبار. ممکن است که تنبیه شده باشید و بخواهید که به عنوان مثال درس بخوانید تا نمرات خوب بگیرید اما اگر به صورت ریشه ای تر نگاه کنید م توجه خواهید شد که در آن درسی که تنبیه شده اید و نمرات خوب گرفته اید هرگز آینده ای برای شما به وجود نیامده از قضا از همان درسی که با میل و علاقه خود بدون تنبیه پیروی می کردید پیشنهاداتی به شما شده حال چه کوچک و چه بزرگ! پس این مسئله نشان می دهد که تاثیرات تنبیه کوتاه مدت است و بلند مدت نیست .برای آنکه کودک را به انجام کاری واداشت می تواند بذر علاقه به آن کار را در دل او کاشت. به عنوان مثال مسئله ای از تاب علومش را میخواهید به او بیاموزید در صورتی که او به دروس علوم و … علاقه ای ندارد بلکه علاقه اش در هنر و … است خب باید با خلاقیت خود طوری علوم و هنر را در هم بیامیزید و مسئله ای از کتاب علومش را به او یاد بدهید اینگونه خواهد بود که کودک با تمام میل خواستار است که این مسئله را بپذیرد. حال اگر بخواهید با تنبیه او را وادار کنید که کتاب علومش را مطالعه نماید ممکن است که او بخواند و نمرات خوب هم بگیرد اما قلبا علاقه ای به علوم پیدا نخواهد کرد واز قضا هر بار که حرفی از کتاب علوم و مسائل مربوط به آن میشود از خاطرات بد تنبیه شدنش یادش خواهد آمد و دوست ندارد که آن برایش یاداوری شود پس کلا از علوم زده خواهد شد. این نکته هایی است که باید به صورت ریز بینانه به آنها نگاه کرد تا بتوان کاری که درست است را انجام داد.<br />
در رابطه با تربیت در یکی از سایت های مذهبی روایتی خوندم که خیلی برام قابل باور نبود نوشته شده بود پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «وقتی فرزندانتان شش ساله شدند، امر کنید نماز بخوانند. وقتی هفت ساله شدند، در اینباره بیشتر تأکید کنید و در صورت لزوم میتوانید آنها را بزنید». با توجه به رفتار و توجه پیامبر به بچه ها و احترام به آنها آیا پذیرش این روایت صحیح است؟
در اسلام تنبیه بعنوان آخرین راه در صورتی که اثر تربیتی داشته باشد، جایز شمرده شده است منتهی اگر بحدی برسد که دیه بر او واجب گردد مثلاً بگونه ای کتک زده شود که جای آن کبود گردد ، حرام است و جایز نمی باشد .
باید توجه داشته باشیم که فرق است بین کتک زدن و تنبیه و همیشه ایندو لازم و ملزوم همدیگر نمی باشند.
در حدیثی از امام رضا (ع) آمده است که شخصی از فرزندش نزد آن امام شکایت کرد و امام فرمود:
“لا تضربه و اهجره ولاتطل”
یعنی او را نزن ولی با او قهر کن اما قهر خودت را هم طولانی نکن (مثلاً پدر واسطه شود و فرزند عذرخواهی کند و قول بدهد که دیگر آن کار را مرتکب نشود). پس تنبیه بعنوان آخرین راه است و البته باید تلاش شود تا آثار منفی او به حداقل تقلیل پیدا کند
یکی از مواردی که نباید کودکان را کتک زد آن جاست که نام های پاک و مقدسی بر کودکان نهاده شده باشد. در بخش نامگذاری کودکان اشاره کردیم که اهل بیت علیهم السلام تأکید فراوانی داشتند بر این که مبادا کودکان همنام پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم و حضرت فاطمۀ زهرا علیها السلام و ائمۀ معصومین علیهم السلام مورد آزار و تنبیه بدنی قرار گیرند.
فرزند را قبل از ده سالگی برای نماز نباید زد پیامبر فرمود:
أدب صغار أهل بیتک بلسانک علی الصلاه و الطهور، فاذا بلغوا عشر سنین، فاضرب و لا تجاوز ثلاثا؛
فرزندان خردسالت را با زبان بر نماز و وضو انس و عادت دهید و آن گاه که به ده سالگی رسیدند آنها را به خاطر سستی و سهل انگاری در نماز بزن، ولی از سه ضربه فراتر نرو.
سلام ببخشید که اینگونه می گویم اما الاغ را هم تنبیه می کنند آیا الاغ دفعه ی بعدی کارش را درست انجام می دهد؟ تنبیه برای حیوانات است نه انسان و با توجه به علم پیامبر این موضوع از سوی ایشان نمی تواند باشد چرا که تعریفی که ایشان از خداوند داشته اند و تعریفی که از نماز داشته اند یاد خداوند بوده است. چیزی که ذهن و روان انسان را آرامش دهد. آیا مگر ما کودک را تنبیه کنیم که نماز بخواند آیا او به داشتن چنین آرامشی راضی است؟ بعد آنکه او خود مسئول زندگیش است و کسی نمی تواند او را اجبار به کاری کند حتی اگر بخواهد دینش را تغییر بدهد کسی مسئول رفتار او نخواهد بود چرا که هر کسی قدرت انتخاب و تصمیم گیری دارد واگر خداوند می خواست که افسار زندگی کودک در دست پدر و مادر باشد هرگز به او این قدرت را نمی داند که بتواند انتخاب کند یا سبک و سنگین کند مسائل را برای خودش. پس این مورد را باید حائز اهمیت قرار داد که کودک درست است که درم راحل یادگیری قرار دارد اما باید به شکلی درست یادگیری انجام شود. کودکان سر به هوا و کودکانی که کمی شرور هستند و شیطنت دارند را هم تنبیه برای آنها می توان گفت که جائز نیست. به یاد دارم که یکی از همکلاسی های خودم شخصی شرور بود و ناظم مدرسه طوری او را تنبیه می کرد که واقعا جای تعجب داشت به صورتی که یقه ی پیراهن او را می گرفت و در دور خود بدن او را می چرخاند. تا جایی که به یاد دارم اما هنوز همان انسان شروری بوده که هست و هیچ تغییری در او به وجود نیامده. یکی دیگر از همکلاسی هایم نیز در دوران مدرسه دائما با مدیران، معلمان و … سر جنگ داشت به نوعی که معلم ها نیز نمی توانستند با او زیاد بحث کنند چرا که وی حرمت نگه نمی داشت و ممکن بود حتی دست بر روی معلم دراز کند. در آن زمان مطمئن هست مه او تنبیه هم میشده اما هنوز که هنو است از خبرایی که از او چند سال پیش به گوشم رسیدم ویا خود من او را در چند جا دیدم متوجه شدم که هنوز همان انسان جاهل و نادان گذشته است و تغییری در او شکل نیافته. اینها به همان خاطر است که آموزش به او به شکلی درست انجام نشده و چون او در کودکی کمی شرور بوده است معلمان فکر کرده اند که با تنبیه می توانند او را سر به راه کنند اما دوازده سال از دوران آموزشی او در مدرسه گذشت اما کوچکترین تغییری در او شکل نگرفت، تنبیه معلمان برای او به شکل یک عادت درامد و گاها حتی مسخره می کردند نوع تنبیه معملان را که چرا اینگونه تنبیه می کند. اما اگر از همان ابتدا علایق آن کودک شناخته می شد، نحوه برخورد با او به معلمان آموزش داده می شد قطعا می توانستند تاثیرات بهتری در زندگی او بگذارند و او را به شخص تاثیر گذار تری برای جامعه تبدیل نمایند. از همین موارد است که من فکر می کنم تنبیه بدنی به هیچ گونه برای کودک مناسب نیست و فقط او را لجوج تر و گستاخ تر خواهد کرد تا آنکه بخواهد در وی تغییراتی شکل بدهد. موفق باشید
در تعالیم دینی آمده است که در یک مورد اجازه ی ریا داریم، آن هم هنگام آموزش اخلاق به فرزندانمان است؛ یعنی انجام اعمال دینی در معرض دید کودک باشد تا او نیز به آن سمت و سو تشویق شود؛ مانند خواندن نماز در کنار فرزند و یا کمک به نیازمندان توسط کودک. اینجاست که ارزش تربیت در دین نمایان می شود. از همین رو به دیگران نیز توصیه شده است که در طول زندگی، دیگران را با رفتار خود به دین دعوت کنند. امام صادق (ع) در روایتی می فرمایند: «کُونوا دَعاهی لِلنّاس به غیرِ ألسِنَتِکُم؛ یعنی مردم را با روشی غیر زبانتان، به سوی خدا بخوانید.»
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «فرزند شایسته، دسته گلی از جانب خداوند است که میان بندگان قسمت میکند.» برای رسیدن به چنین موهبت عظیمی، شایسته است که والدین با آگاهی تمام با تربیت صحیح کودکان، راه را برای رسیدن به چنین مرحلهای بگشایند.
برای اینکه باغبانان در کار خود موفق شوند باید وظایف خود را بهدرستی انجام دهند و حقوق فرزند را بهجای آورند. شیر دادن، انتخاب نام نیک، تعلیم قران، تربیت دینی، تکریم و احترام به اولاد، عدالت میان فرزندان از مواردی است که باید مورد توجه والدین قرار بگیرد.
باید بدانیم که از یک سو، برای داشتن یک کودک سازگار و متعادل، ناگزیریم که وضع بدنی او را تحت مراقبت قرار دهیم و در حفظ و تقویت آن بکوشیم؛ چرا که ما برای انجام کارهای مفید و ضروری زندگی، به سلامت جسمانی و قدرت بدنی نیازمندیم و غرایز و استعدادها نیز در سایه رشد و پرورش بدنی سالم، بهتر تعدیل می یابند. از سوی دیگر باید بدانیم که وظیفه اصلی خانواده، تنها تغذیه و پرورش جسمی کودک نیست، بلکه رشد و پرورش روحی و روانی او نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این نکته درخور توجه است که به علت ناآگاهی و سهل انگاری های والدین نسبت به تربیت روحی و روانی فرزند، نه تنها زمینه بروز انواع ناهنجاری ها وبزه ها در فرزند به وجود می آید، بلکه چه بسا نابسامانی های روانی، خود، موجب بیماری های جسمانی آنان میشود و در نتیجه، جسم و روحی بیمار خواهند داشت
اسلام مکتب تربیت است و والدین را به تربیت نیکوی خود و فرزندانشان ترغیب و تشویق نموده است. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «یَا أَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَکمُ ْوَ أَهْلِیکم نَارًا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید؛ خود و خانواده خود را از آتش نگاه دارید.» مولا امیر المومنین (ع) در تفسیر این آیه شریفه می فرمایند: «عَلّموا انفُسَکُم و اُهلِیکُم الخَیر و أدَّبوهُم؛ یعنی به خود و خانواده خود خوبی بیاموزید و آنان را تربیت کنید.» این همه توجه قرآن و دین به تربیت فرزند نشان دهنده اهمیت بالای آن است که نسبت به تعدد فرزند اولویت دارد.
بیگمان بهترین روش تربیت که مبتنی بر شناخت حقیقت انسان و همه نیازهای روحی و روانی اوست، راه وحی است و قرآن کریم آئین خود را بهترین آیین تربیت برای کل بشر معرفی کرده است.
در آیه ۹ سوره اسرا در این رابطه آمده است: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا؛ قطعا این قرآن به [آیینى] که خود پایدارتر است راه مىنماید و به آن مؤمنانى که کارهاى شایسته مىکنند مژده مىدهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود».
ما وظیفه داریم که به فرزندمون در کنار کارهایی مثل راه رفتن حرف زدن خواندن و نوشتن مسایل و آموزه های دینی رو هم آموزش بدیم اما اگر فرزند ما انسان مشرکی بشه آیا عذاب اخروى برای ما به دنبال داره؟؟
پذیرش دین کودک از طرف والدین نمیتواند یک دین واقعی باشد؛ زیرا والدین، آن را بر اساس تعصبی که دارند به فرزندان خود القاء نمودهاند. این موضوع بسیار دقیق علمی را حضرت پیامبر (ص) چه زیبا میفرمایند: «کُلُّ مُولودِ یولَدُ عَلی الفِطرۀِ حتّی یکونَ اَبَواهُ یُهَوِّدانِهِ و یُنَصِّرانِهِ؛ (2) هر کودکی با فطرت توحید متولد میشود، لیکن این والدین او هستند که کودک را یهودی یا مسیحی تربیت میکنند.»
بزرگان، دوران نونهالی را آغاز آموزش دینی میدانند. در روایتی از حضرت علی (ع) نقل شده است که خطاب به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) فرمودند: «فرزندم، قبل از این که دلِ نرم تو سخت، و فکرت مشغول شود، من به تربیت تو اقدام کردم» در نگاه دینی، برای داشتن فرزند سالم و صالح؛ علاوه بر انتخاب همسری اصیل و دیندار، رعایت مسائلی مانند زمان و چگونگی آمیزش و نیز دقت در تغذیه حلال و مناسب در دوران بارداری و شیردهی ضروری است. بخشی از سلامتی و بیماری، زشتی و زیبائی؛ خوش خلقی و بدخلقی؛ و باهوشی و کودنی فرزندان، به تغذیه پدر و مادر در آنها قبل از انعقاد نطفه و دوران جنینی مربوط میشود.
چنانچه فرزند ما بر خلاف آموزههای دینی رفتار میکند، باید علت را در خودمان جستجو کنیم و ببینیم کجا اشتباه کردهایم؟ اگر والدین معتقد نباشند که نماز، کلید رستگاری و خوشبختی آدمی است، در نتیجه برای آموزش نماز به فرزندان نیز وقت نمیگذارند. کودک باید دین را که در روانشناسی، یک اصل مهم تربیتی به شمار میآید. هنگام نماز، پدر و مادر هر دو باید به نماز بایستند. اگر مادر به نماز بایستد، ولی پدر مشغول کار دیگری باشد، بچه با خود میگوید: گویا نماز خیلی مهم نیست، چون پدر نخواند و طوری هم نشد! حتی مادر در ایام عذر شرعی، میتواند بر سر سجاده بنشیند و مشغول ذکر و دعا باشد و یا فرزند به مسجد و … برده شود.
پیامبر (ص) میفرمایند: «اکرِمُوا أولادَکُم و أحسِنوا آدابَهُم یُغفَرلَکُم»
فرزند خود را گرامی بدارید و آنان را خوب تربیت کنید تا آمرزیده شوید.» برای رسیدن به این هدف، خود والدین باید اهل تحقیق و مطالعه باشند تا بر اساس تحقیق و بررسیهای که به دست آوردهاند، آنچه را که میخواهند به فرزندشان بیاموزند، درستی آن را باور داشته باشند.
این روش از جمله روشهایی است که خداوند متعال برای تربیت همه انسانها بدان سفارش کرده و در آیه ۱۲۵ سوره نحل در این رابطه میفرماید: «ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ؛ با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهاى] که نیکوتر است مجادله نماى در حقیقت پروردگار تو به [حال] کسىکه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راهیافتگان [نیز] داناتر است».
موعظه نیکو، موعظهای است که از جان پاک واعظی راه یافته، به روشی نیکو، از آن برای اصلاح و هدایت بهره گرفته شود و خود قرآن کریم، کتاب موعظه الهی است.در قرآنکریم در آیات ۵۷ سوره یونس، ۱۳ تا ۲۰ لقمان به زیبایی به این مبحث اشاره شده است.
بچه همان زمانی که به دنیا میآید غریزه علم یابی او زنده است و از جمله غرایزی که زنده بالفعل و وابسته به علم یابی است غریزه محبت یابی است. همان طوری که وقتی بچه به دنیا میآید غذا میخواهد و فطرتش پستان مادر را طلب میکند، نیز فطرتش ناز میخواهد، دست نوازش مادر را طلب میکند؛ پس پدر و مادران توجه داشته باشند که حتماً بچه را خودِ مادر شیر دهد، بچه را شیرخوارگاه نبرند، بچه را به مهد کودک نسپارند؛ همه والدین این را میدانند بچه یک ماهه را وقتی که نوازشش کنی، روی او بخندی، تبسم کنی، او نیز میخندد و تبسم میکند، و اگر سر او داد بزنی گریه میکند. آیا با تعدد فرزند باز هم زمان کافی برای این کارها باقی می ماند؟
یکی از مسائلی که اکثر خانوادهها در رابطه با کودکان خود با آن مواجه هستند چگونگی تشویق کردن کودکان به کارهای خوب و پسندیده است. اینکه والدین در زمان انجام یک کار پسندیده از جانب کودکشان چه رفتاری از خود نشان دهند که انگیزه وی برای انجام دوباره را در پی داشته باشد.
برخی خانوادهها برای تشویق فرزند خود بهکار خوب به وی هدیهای شامل پول و یا اسباببازی و یا حتی یک شکلات یا آبنبات میدهند اما سؤال اینجاست که آیا در این زمینه تشویق تا چه میزان میتواند مؤثر باشد. این روش همیشه جواب گو نیست
با وجودیکه یکی از بهترین راهها برای تشویق کودک به رفتارهای خوب، استفاده از سیستم جایزه دادن است اما باید توجه داشت این روش در کودکان دو سال به بالا بیشتر نتیجه میدهد. البته والدین باید راجع به رفتار خوب و خوشایند و برعکس رفتار ناخوشایند برای کودک توضیح دهند و در مورد جایزهاش نیز به او بگویید.
البته باید توجه داشت هیچ قانون کلی برای کودک خوب بودن وجود ندارد؛ اما برای آنکه یک کودک سالم و شاد را تربیت کنید لازم است عشق و علاقه خود را به او نشان دهید. به حرفهای کودکتان گوش دهید. به او احساس امنیت بدهید. او را تشویق کنید. رفتارهای نامناسب او را مورد انتقاد قرار دهید، نه خود او را. صبور و شکیبا باشید. برای کودکتان وقت کافی بگذارید.
فرزند، گلی است که پدر و مادر وظیفه دارند بهعنوان باغبان آنرا پرورش دهند تا عطر دلانگیز آن فضای خانواده و جامعه را شاداب و بانشاط کند.
اولین سنگ بنای تربیت دینی فرزند آشنایی با تعالیم قرآن کریم است چنانکه امام علی(ع) در این رابطه فرموده است: «از جمله حقوق فرزند بر پدر و مادر این است که نامی نیکو بر او بنهد و بهخوبی تربیتش کند و قرآن را به او بیاموزند».
نظر علمای اخلاق، پدر و مادری استعدادی است که باید حتی قبل از ازدواج برای ساختن خود تلاش کرد و نسبت به آن مطالعه، مراقبه و محاسبه داشت؛ اما شایسته است از زمان تعیین معیارهای انتخاب همسر، معیارهای پدر و مادر شدن را هم در کنار سایر معیارها در نظر گرفت و هنگام تعیین شریک زندگی، در نظر داشت که او توانایی ذهنی، اعتقادی، مهرورزی و والدی را به صورت بالقوه دارد؟ پس از ازدواج هم، زوجهای جوان روزهای شاد و توأم با مهری را سپری میکنند و قصد دارند پس از تشکیل خانواده به استحکام آن هم بپردازند، کمکم دغدغه و نگرش والدی را در خود بپرورانند و نسبت به آن اهتمام ویژه بورزند.
درک تفاوتهای فردی موجود همسران، ایجاد تفاهم و کمک به تحکیم و ارتباط پیوند روحی و اخلاقی یکی از مهمترین نمود آمادگی پیش از بارداری است. بدیهی است فضای متشنج و توأم با اختلافات حلنشده والدین به هیچوجه نمیتواند فضای مناسب شکلگیری جنین، رشد و تولد او باشد. بالعکس تبعات روحی و روانی فراوانی چه برای کودک و چه برای والدین در پی خواهد داشت. از زوجین خآهش می شود اگر آمادگی ندارند بچه دار نشوند تا باعث عذاب یک موجود بی گناه نشوند.
امروزه داشتن فرزند صرفاً یک اتفاق زیستی و تولیدمثلی محسوب نمیشود، بلکه یک پدیده روانی – اجتماعی بسیار دقیق است. ازاینرو و با توجه به تغییراتی که پس از تولد فرزند در عادات معمول زندگی والدین ایجاد میشود، ضرورت دارد همسران قبل از اقدام به فرزند دار شدن، آمادگی و آموزشهای لازم در این زمینه را کسب کرده و زمینه مساعد رشد و نمو و بالندگی کودک را فراهم نمایند.
خانوادهها باید با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… خود و با در نظر گرفتن این موارد نسبت به انتخاب تعداد فرزندان خود اقدام کنند تا ضمن فراهم نمودن شرایط مناسب زندگی برای آینده فرزندانشان، در سالهای آینده نیز با پشیمانی مواجه نشوند.
کم بودن تعداد فرزندان یک خانواده در مواردی میتواند تنش زا باشد، چرا که ممکن است به یک دلیل خاص مثل بیماری، تصادف و… یکی از فرزندان خانواده از بین برود که این مسئله خانواده را با تنشهای روحی و روانی مواجه خواهد کرد و اگر خانواده تک فرزند هم باشد این مسئله تشدید می شود.
تکثر فرزندان یک خانواده علاوه بر اینکه فرزندان را از نعمت داشتن خواهر و بردار برخوردار می کند، بخشی از بار تربیت فرزندان کوچک تر را بر دوش فرزندان بزرگتر می اندازد.
شیرینی داشتن خواهر و برادر حلاوت بیشتری به خانواده می بخشد و پایگاه عاطفی خانواده را محکم تر می کند.
فرزند دار شدن در دنیای امروز مشکلات و دغدغههای خاص خود را دارد، چراکه تولد فرزندان جدید نیازمند برنامه ریزیهای خانواده و آینده نگری آنها است.
مسائل اقتصادی درصدر مسائل خانوادهها برای فرزند آوری قرار دارد و در جامعه امروز خانوادهها قبل از فرزندآوری باید به این نکته توجه داشته باشند که چه میزان از درآمد یا معیشت خو د را به فرد جدید اختصاص خواهند داد.
با افزایش تعداد فرزندان خانواده سرانه معیشت به ازای هر نفر کمتر میشود و همین مسئله از اصلیترین مسائل عدم رغبت خانوادهها به فرزند آوری یا داشتن فرزندان بیشتر است. علاوه بر مسائل معیشتی مسائل مربوط به تربیت فرزندان هم خانوادهها را از داشتن فرزندان بیشتر منصرف میکند.
در کودکانی که تنها فرزند خانواده هستند خودخواهی و زیاده خواهی مشاهده میشود که معمولا توجیه مناسبی برای آن وجود ندارد. در حقیقت چالشهایی که این کودکان در زندگی خود آنها را تجربه میکنند، منحصر به شرایط زندگی آنهاست. بهتر است که توجه کافی را در تربیت آنها داشته باشیم؛ چرا که این امکان وجود دارد:
آنها به کودکانی خرابکار و غیر قابل تحمل بدل شوند.
اعمالشان بیش از حد زیر ذره بین دیگران قرار گیرد.
بیش از حد تحت مراقبت و توجه قرار گیرند و در نتیجه کمتر امکان ماجراجویی داشته باشند.
فرصت کافی برای معاشرت با کودکان همسن خود را نداشته باشند.
کودکان در خانوادههای تک فرزند از فواید فراوانی بهره میبرند:
آنها متناسب با ریتم زندگی بزرگسالان زندگی میکنند.
بیشتر این امکان را دارند که در فعالیتهای فرهنگی بیرون از خانه شرکت کنند.
آنها در خانه، مشکل درگیری و رقابت با کودک دیگری را ندارند.
معمولا این کودکان اعتماد به نفس بالایی دارند.
والدین در صورت داشتن چند فرزند، وقت کمتری را میتوانند به طور اختصاصی به هر فرزند اختصاص دهند. در نتیجه احتمال به وجود آمدن حس سرخوردگی و گاه ناامیدی در کودکان و همچنین پدر و مادر وجود دارد. در مواردی این امر سبب میشود بین فرزندان حس رقابت بوجود بیاید.
کاهش میل و رغبت زوجین به فرزندآوری،نتیجه ای جز بالا رفتن میانگین سنی جمعیت کشور، کاهش جمعیت جوان و تحلیل نیروی کار فعال و انرژیکِ انسانی و به تبع آن تشدید هزینه های بهداشتی و درمانی که جزء اجتناب ناپذیرِ جوامعِ با میانگینِ سنی بالا محسوب می شود ، در پی نخواهد داشت.
دوره و زمانه عوض شده؛ در گذشته یکی از دم دستی ترین گره گشایی ها برای اختلاف زناشویی، بچه دار شدن بود.اما اکنون زوج های جوان زیادی با وجود وضع مالی مناسب، تن به فرزندآوری نمی دهند،دلیلش چیست؟
اساسا فرزند یکی از ستون ها و پایه های اصلی انسجام و تحکیم بنیان خانواده محسوب می شود که در خلاء و فقدان آن،خانواده با فراز و نشیب های غیر قابل پیش بینی و خسران آوری از منظر اجتماعی،فرهنگی و روحی و عاطفی روبرو خواهد شد.
هراس از پذیرش مسئولیت فرزند،یکی از دلایل موثر در شکل گیری این بی میلی و بی رغبتی زوجین به فرزند آوری محسوب می شود.
هراس و بی میلی مذکور خود معلول عوامل دیگری است که بخش اعظم آن به مسائل اقتصادی باز می گردد.
امام سجاد(علیه السلام) میفرمایند: “باید بدانی که او (فرزند) از تو و ثمره وجود توست.” با توجه به تجربه اکثر مردم داشتن ثمره نیکو عامل دلگرمی و احساس شادکامی و نشاط میشود، بنابراین باید کسی را داشته باشی تا از ثمره وجودت به آن ببخشی و به آن افتخار کنی… و این همان حس مفید بودن است.
فراد، نیازمند شکوفایی هستند تا به خودباوری برسند. از آنجایی که خداوند متعال، قابلیت فرزندآوری را به مردان و زنان داده است؛ اگر آنها به هر دلیلی از این قابلیت بهرهمند نشوند، در خود به نوعی احساس سرخوردگی کرده و به آرامشی که باید نمیرسند. مگر اینکه باوری به این مسائل نداشته و تفکراتی همچون فمنیستها و مارکسیستو سکولار داشته باشند. اما در هر حال این خاصیتی است که خداوند مهربان به همه بندگانش عنایت کرده است
آنجایی که یکی از اهداف آفرینش رشد انسانها و رسیدن به کمال است، نمیتوان از نقش تربیت فرزندان در این زمینه غافل شد، چراکه تربیت فرزندان رشدی عملی است که توسط پدر و مادر صورت میگیرد و همین مسئله موجب تفکر و تعقل آنها برای رشد و زندگی فرزندانشان میشود که در نتیجه منجر به رشد و تعالی خودشان در این مسیر خواهد شد. نتیجه مطالعات شخصیتی والدین، توسط دانشمندانی همچون “هن”، “میلیسپ” و “هارتکا” میگوید که معمولا تغییرات اساسی شخصیتی والدین زمان اشتغال و ایفای نقش والدینی اتفاق میافتد.
از امام صادق(علیه السلام) سوال کردند: شیرینترین چیز برای انسان چیست؟ و ایشان فرمودند: “داشتن فرزند جوان”؛ سپس پرسیدند: بدترین حالت برای انسان چیست؟ و ایشان در پاسخ فرمودند: “از دست دادن فرزند”؛ از آنجایی که همیشه در روایات و احادیث امامان اسرار نهفتهای وجود دارد؛ قطعأ این فرمایش امام صادق(علیه السلام) نیز با وجود سادگی در بیان، از نکات مهمی برخوردار است؛ که میتوان چنین برداشت کرد که فرزند روح زندگی است که با آمدنش زندگی شیرین میشود و در نبودنش زندگی به پوچی میگراید.
جامعه، آن هنگام نشاط دارد که خانوادهها در نشاط و آرامش به سر ببرند؛ نشاط در خانواده نیز مولفههایی دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد. از جمله عوامل زیاد شدن نشاط در زندگی مشترک، فرزندآوری است؛ حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در تعبیری زیبا میفرماید: “فرزند صالح گلی از گلهای بهشت است.” همانطور که گلهای بهشتی باعث سرور و شادی اهل بهشت میشوند ، فرزند صالح نیز این مسئله را در بر دارد.
خانواده جایگاهی استوار برای حفظ و رشد جامعه است و از آنجایی که خداوند متعال ذات آدمی را با محبت و احساسات آفریده است؛ فرزندآوری خود زمینهساز خوبی برای دوست داشتن و محبوب بودن است، چراکه یکی از نیازهای فرزندان دوست داشته شدن توسط دیگران است و از طرف دیگر والدین تمایل به حمایت از فرزندان در زندگی دارند. زمانی که والدین صرف تربیت فرزندان و ابراز محبت به آنها میکنند، موجب جلوگیری از اتلاف وقت و انرژی بیهوده است و همین مسئله رسوخ بیگانگان در خانواده و به تبع آن جامعه را به میزان چشمگیری کاهش میدهد.
بر اساس تحقیقات به عمل آمده، خانواده صاحب فرزند بیش از دیگران از زندگی خود لذت میبرد و داشتن فرزند موجب افزایش حافظه، کاهش فشار خون، بهره بیشتر از نعمت تعقل، افزایش اعتماد به نفس و شادی والدین، امکان بهتر درک زیباییها، کاهش سرطان مخصوصأ سرطان سینه برای زنان و بیماریهای قلبی، بهتر شدن عملکرد مغز و … فرزندآوری برای زنان اهمیت بیشتری دارد و بدن آنها برای تغذیه و پرورش کودکان آمادگی خاصی دارد و فرزند او را به زندگی سرگرم و امیدوار میسازد.
افزایش فرزندآوری در اسلام بسیار مطلوب است و بر اساس شریعت اسلامی زیادی جمعیت صرفا ابزاری برای تامین قدرت سیاسی و اقتصادی جامعه و یا منافع مادی والدین نیست بلکه ریشه در ارزش و جایگاه آن در مکتب اسلام دارد
از منظر اسلام، فرزندآوری نه تنها برای والدین او مایه خیر و برکت است، بلکه در سطح کلان جامعه بشری نیز بسیار ارزشمند تلقی میشود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: “چه چیزی مومن را از اینکه اهلی اختیار کند به امید آنکه خداوند فرزندی را نصیب او کند تا زمین را با لااله الا الله سنگین سازد، باز میدارد.”
بنا به نگرش اسلام، فرزندآوری فواید فراوانی دارد و داشتن فرزند و باقی گذاشتن نسلی صالح برای هر مسلمانی، یک امر مبارک و میمونی تلقی میشود. سزاوار نیست هیچ مسلمانی به اختیار خود بدون ذریه بماند. قرآن کریم از فرزند تعبیر به باقیات و صالحات به کار برده است: “مال و فرزند، زینت زندگی دنیا هستند و نیکیهای ماندگار ثوابش نزد پرودگار تو بهتر و امید بخشتر است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) توصیههای فراوانی درباره فرزندآوری دارند که باید از آنها برای جلوگیری از تحدید نسل استفاده کرد. “ازدواج کنید تا عده شما بسیار شود؛ زیرا من در روز رستاخیز، به فزونی شما بر امتهای دیگر افتخار می کنم
در آیه ۴۶ سوره کهف از فرزندان بهعنوان زینت زندگی یاد شده و آمده است: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا؛ مال و پسران زیور زندگى دنیایند و نیکیهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [نیز] بهتر است».
نکته مشترک در آموزشهاى کلیه ادیان سفارش به ازدیاد پیروان و آوردن اولاد است. البته در دوران نزول ادیان با عنایت به تأثیر نیروى انسانى در درآمدزایى و دفاع از حریم خاندان و سرزمین، این سفارش کاملاً منطقى و معقول است.
تردیدی نیست که دین مبین اسلام بهعنوان برترین دین آسمانی در معارف الهی خود به اهمیت خانواده و فرزندداری عنایت ویژهای کرده است و قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) بهعنوان سرچشمه و منبع اصلی احکام این دین مبین در زمینههای مختلف از جمله مسائل جمعیت شناسی بهشمار میروند.
با توجه به اینکه موضوع افزایش جمعیت و فرزندداری در سبک زندگی دینی به الگویی شایسته نیاز دارد، بررسی نظر دین اسلام بهعنوان کاملترین دین در این مورد حائز اهمیت فراوان است.
طبق بررسیهای انجام گرفته، نظر قرآن کریم بهعنوان منشأ و اساس دین اسلام نسبت به فرزندآوری و تکثیر اولاد مثبت است چراکه زندگی با فرزند صالح فواید و آثار مثبتی در پی دارد که از مهمترین آنها میتوان به کمک و دستاری والدین، ادامه دهنده راه والدین اشاره کرد. و نباید با این حرف ها والدین را از فرزند آوری ترساند
قرآن آیات متعددی در مورد فرزند وجود دارد که از مجموع آنها چنین برداشت میشود که فرزندان، نعمتهای الهی نزد والدین هستند، هم میتوان با استفاده صحیح از آنها در مسیر تکامل و هدایت خود و آنها از ایشان بهره جست وهم میتوان با عدم استفاده صحیح از آنها خود و آنها را به خاک مذلت نشاند.
سلام به حاج فردوسی عزیز. من هم موافقم با صحبت های شما. فرزند کمتر آدم داشته باشه بهتره چون میتونه وقت بیشتری برای تربیت و رشدش بزاره و از خیلی آسیب ها حفظش کنه