سلام
به تازگی با احکام منهاج فردوسیان آشنا شدهام و جرقهای در وجودم برای هزارمین بار زده شد. بنده نماز نمیخوانم البته قبلاً میخواندم. فهمم از دین کم است. معتقد هستم ولی عمل نمیکنم. تنبیل شدهام. غذای روح به من نمیرسد. در مسایل اعتقادی تنها هستم و همراه ندارم. خودم را خوب جلوه میدهم و ظاهرم از شما مذهبیتر است ولی هنوز نتوانستم استمناء را کنار بگذارم. بنده سی و چهار سال دارم و هر روز که میگذرد از عاقبت خودم بیشتر میترسم. دو سال قبل جرقهای در وجودم زده شد و خودم را از مال حرام پاک کردم. تمام زندگی خود را به مردم دادم چون مال خودشان بود و در حال حاضر، دو سال است که بیکار هستم … حرف برای گفتن زیاد است و نمیخواهم بیش از این، اعتراف به گناه کنم. من گناهکارم و گناهکار هر لحظه در حسرت بهشت میماند و یقین دارم که جهنمی هستم. نمیدانم چند سال دیگمنر زنده خواهم ماند ولی دوست دارم انسان خوبی باشم و در روز قیامت شرمسار نباشم. چه کنم؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
توجه شما را به دو نکته جلب میکنم:
اول اینکه ـ همانطور که خودتان هم اعتراف کردهاید ـ بدون شک، جهنمی هستید. چون مرز ایمان و کفر، نماز است و کسی که نماز نمیخواند کافر است و کافر در جهنم.
دوم اینکه از جرقههایی که در دلتان زده میشود به راحتی میشود فهمید که خدای مهربان شما را فراموش نکرده است و به جهنمی بودن شما راضی نیست. هر از چندی جرقهای میفرستد، شاید در هیزم نمناک وجود شما بگیرد و آتشی الهی افروخته گردد.
راه چارهی تمام مشکلات شما یک چیز است و آن «منهاجی شدن» است.
بی نمازی و بیکاری و استمناء و … با یک همت بلند و مردانه برای منهاجی شدن، حل میشود (ان شاء الله)
مریضی به پزشک فوق تخصص مراجعه کرد و از بیماریاش اظهار ناراحتی نمود. در ضمن گفت: به هر پزشکی که مراجعه کرده از معالجهی وی عاجز شدهاند. پزشک متخصص او را دلداری داد که حتماً مریضیات را به سلامتی تبدیل خواهم کرد. پزشک برایش داروهایی نوشت و به بیمار گفت: این داروها را در وقت تعیین شده و به همان کیفیتی که نوشتهام، مصرف کن. بیمار گفت: همتی که بتوانم به دستورات شما عمل نمایم در خودم سراغ ندارم!! حالا میفرمایید چه کنم؟ پزشک فوق تخصص از مداوای آن مریض، درمانده شد.
برادر عزیزم نکند حکایت شما، حکایت آن مریض بیهمت باشد. اگر همت نباشد نه برنامهی صحیح و نه استاد کامل، نمیتوانند کاری از پیش ببرند.
در پایان عرض میکنم پیشنهاد من برای شعلهور کردن آتش همت، مطالعهی کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» است.
برایتان آرزوی موفقیت میکنم
موفق باشید
حاج فردوسی
دوست عزیز هیچ چیز هیچ حقیقتی مهمتر وبالاتر از این نیست که هر کدوم از ماها قبل از همه چیز و همهکس «خودمان» را بشناسیم در واقع ما میتونیم مدتهای طولانی، حتی تمام طول عمرمان خودمان نباشیم ولی در نهایت این خود جعلیمون مثل همهی چیزهای جعلی دیگه نمایان میشه ایمان داشته باش فقط وقتی میتونب بهترین باشی که در قالب های اصلی مسبرهای اصلی خودت زندگی کنی اگهومیخوای بهترین دوست باشی یا بهترین همسر، بهترین کارمند و یا حتی بهترین بنده برای خدا باید خودت اصلیتو خود فطری که خدا افریده رو پیدا کنی در وجود خودت و خود اصلیت باشی نه یک خود جعلی
در مورد بیکاری که در صحبت های استاد هستش باید عرض کنم که طبق تحقیقات بیکاری یکی از مهمترین دلایل بروز افسردگی است. به همین دلیل است که در زندانهای بسیاری از کشورها، مشاغل مختلف برای گذراندن اوقات زندانیان در نظر گرفته میشود تا از بروز بسیاری از ناهنجاریها در زندان جلوگیری شود. کار، تحرک اجتماعی فرد را افزایش میدهد و زمینه پیشرفت او را فراهم میکند. در مقابل، فرد بیکار در جامعه منزوی میشود و نمیتواند تواناییهای خود را در عرصههای اجتماعی به اثبات برساند. کار منزلت اجتماعی افراد را ارتقا میدهد. فرد به علت دارا بودن زمینه فعالیت در رشته مورد علاقه خود به کسب سرمایهی اجتماعی اقدام میکند و با افزایش سطح تحصیلات، درآمد، منزلت و موقعیت اجتماعی بهتری به دست میآورد
در تکمیل سخنان شما از نظر من بیکاری مهمترین علت افزایش بزهکاریهای اجتماعی است و ارتباط افزایش بیکاری با افزایش بزهکار در جامعه مدتهاست که ثابت شده است. کاهش روابط اجتماعی و سست شدن پیوند فرد با پیکره اجتماع از دیگر آثار سوء بیکاری است. اجتماعی که در آن بیکاری ریشه دوانیده باشد، به سرعت شاهد کاهش جریانهای اجتماعی مثبت خواهد بود و مباحثی هم چون سازگاری، همکاری، توافق در مقابل تعارض و مخالفت رنگ میبازد. در چنین شرایطی نیازهای فردی و خانوادگی فرد مغفول میماند و او برای برآورده کردن نیازهای خود به هر وسیلهای متوسل میشود.
درسته در واقع بیکاری یکی از بزرگترین معضلاتی است که توازن و تعادل هر جامعه رو میتونه به هم میریزه و همچنین باعث ایجاد بحرانهای متعدد در عرصههای مختلف هم اجتماعی، هم اقتصادی، و حتی هم روانی و سیاسی بشه
اصلا بیکاری در واقع علت اصلی همه ی معضلات وناهنجاریهای اجتماعی است و حل آن بسیاری از مشکلات اجتماعی، روانی، اقتصادی جامعه را برطرف میکنه
دقیقا همینطورهما میتونیم تاثیرات سوء و مخرب بیکاری رو از دیدگاه های مختلف مثل جامعهشناسی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و روانی بررسی کنیم . از اهمیت پرداختن به مسئله ی بیکاری همین بس که حداقل در جوامع امروزی بیکاری مهمترین علت افزایش بزهکاریهای اجتماعی است و ارتباط افزایش بیکاری با افزایش بزهکار در جامعه مدتها است که ثابت شده که مثبت است یعنی با افزایش بیواری بزهکاری ها خلاف ها و کج روی های اجتماعی جانعه افزایش میابد
برای درک اهمیت بیکاری باید اول تعریف اون رو بلد باشیم در واقع بیکار در اقتصاد به فردی گفته میشه که در سن کار (۱۵ تا ۶۵ سال) و جویای کار باشه اما هیچ شغل یا منبع درآمدی پیدا نکنه. کودکان و افراد مسن هم به اون خاطر که قادر به انجام کار نیستن ، جزو جمعیت فعال به حساب نمیان و جز بیکاران هم حساب نمیشن زنان خانهدار و دانشجویان اگر جویای کار نباشند، و حتی کسانیکه با وجود منبع در آمد کافی مشغول به انجام کاری نیستن هم جز جمعیت فعال حساب نمیشن
تعریف دیگه ای هم از بیکاری داریم به این صورت که جمعیت بیکار به تعداد افراد بیکاری گفته میشودکه جویای کار هستند اما شغلی نمیابند بیکار از منظر مرکز آمار ایران، فردی بالای ۱۰ سال است که در هفتهٔ قبل از آمارگیری فاقد کار باشد، و در آن هفته یا بعد از آن آمادهٔ کار باشد و در آن هفته و سه هفته قبل از آن در جستجوی کار باشد. همچنین افرادی که به دلیل آغاز به کار در هفتهٔ آینده یا انتظار بازگشت به شغل قبلی جویای کار نیستند، بیکار محسوب میشوند
در تکمیل حرف های شما باید بگم که انواع بیکاری داریم که هر کدوم علت و منشا خاصی دارن و تاثیر خاصی هم بر ابعاد جانعه میزارن پس همه ی جمعیت بیکار از یک نوع نیستند
کسی از دوستان میتونه انواع بیکاری رو تعریف کنه با اثار و منشاء هر کدوم
بیکاری اصطکاکی در مدت زمان بین دو اشتغال در هنگام تغییر شغل
بیکاری فصلی: زمانیکه تقاضا برای کاری در فصل مشخصی وجود نداشته باشد؛ مثلاً برخی آموزگاران که در تابستان نمیتوانند تدریس کنند یا کشاورزان و کارگران ساختمانی
بیکاری پنهان: وقتی است که شخص به کاری مشغول است و منبع درآمدی دارد اما کار او در اقتصاد کشور اثر مثبت ندارد
بیکاری ادواری : زمانی رخ میدهد که رکود گریبان اقتصاد را گرفته باشد که در این حالت باید با استفاده از سیاستهای کلان اقتصاد این تورم را کنترل کرد .
بیکاری ساختاری : بیکاری که به علت ساختارهای اقتصادی رخ میدهد، گاهی بیکاری فصلی را در این دسته قرار میدهند .
در واقع به علت عدم تطابق بین مهارتهای شغلی و مورد نیاز تولید کنندگان ایجاد میشود
دوست عزیزجواب سوال شما یک مبحث پر اهمیت و تخصصی است ولی به طور خطلاصه بگم که افزایش جمعیت و کمبود تقاضای نیروی کار، اتوماسیون، مهمترین علل بیکاری هستند.
یک عامل مهم دیگه در بیکاری، افزایش رقابت بینالمللی در صنایعی است که پیشرفت روزافزون غرب بر پایه آن بنیاد نهاده شده بود. یکی از عوامل دیگر بیکاری عدم برنامهریزی درست دولت و خانواده است که دلیل اصلی بیکاری در برخی کشورها هم نیز همین موضوع است.
۱- بیکاری ساختاری
این نوع بیکاری ناشی از رشد و توسعه در برخی از فعالیت های فعلی در اقتصاد مربوط در کشور است و این در کیفیت انتخابِ مهارت ها تأثیر می گذارد.
۲- بیکاری اصطکاکی
این نوع بیکاری توسط جنبش مستمر بین پرسنل در مناطق و حرفه های مختلف و ناشی از تغییرات اقتصاد ملی ایجاد می شود.
۳- بیکاری طبیعی
باید بین عرضه و تقاضا برای مهارت ها تعادل وجود داشته باشد.
۴- بیکاری منطقه ای
در این نوع بیکاری وضعیت اقتصادی در برخی از صنایع و قلمروها رو به وخامت است
بیکاری فصلی
برخی از فعالیت های اقتصادی که در طبیعت فصلی هستند در این نوع بیکاری اثر می گذارند. مانند کشاورزی، ساخت و ساز، گردشگری
بیکاری فقر
افرادی که پول لازم برای سرمایه گذاری را ندارند درگیر این نوع از بیکاری هستند.
بیکاری آشکار
این نوع بیکاری به این معنی است که افراد نمی توانند کار متناسب با شرایط و تخصص خود را پیدا کنند.
بیکاری پنهان
انتخاب ضعیف افراد برای مشاغلی که فایده و سودی برایشان ندارد، بیکاری رفتاری نیز نام می گیرد
چندتا از دلایل عمده اشکار و شاخص بیکاری رو میگم
اولیش دستمزد آستانه،
حداقل سطحی از دستمزد است که هر فرد تمایل دارد در دستمزدهای بالاتر از آن وارد شده، بخشی از ساعات شبانهروز خود را بهکار تخصیص بدهد
دومیش پذیرفتن و قرار گرفتن در وضعیت بیشازحد ماهر در دوره قبل و بیکاری در آیننده
یعنی استخدام کننده هنگام بکارگیری و استخدام نیروی کار به گذشته کاری او بهعنوان علامتی از کیفیت کار و تضمینی برای اثبات توانایی انجام ان کار و شغل نگاه میکند مطالعات تجربی نشان میدهند که ناکامیهای دوره گذشته در بازار کار میتواند اثر منفی قابللمسی در موفقیت فرد در آینده شغلی او در این بازار داشته باشد. این اثر منفی میتواند به دلیل پذیرش یک شغل نامناسب ازنظر میزان مهارت حرفهای و تحصیلی فرد با سطح مهارت موردنیاز یک شغل پذیرفتهشده (“هرچند موقتی”) از سوی فرد باشد. به این معنی که فرد ممکن است درگذشتهٔ حرفهای خودش، بهعنوانمثال به دلیل بیکاری، بهطور موقت تن به پذیرش مشاغلی بدهد که این فرد ازنظر تحصیل یا میزان مهارتی که دارد برای آن شغل، در وضعیت مهارت یا تحصیل بیش از میزان لازم (بیشازحد ماهر) قرار داشته باشد که این پدیده یک علامت منفی برای یافتن یک شغل مناسب در بازار کار دانسته میشوند، در نتیجه اگر داوطلبِ بهدست آوردنِ یک فرصت شغلی، درگذشته بنا به دلایلی تن به مشاغل نامناسب ازنظر تحصیلیاش داده باشد، احتمال اینکه در آینده بتواند از کامیابی بالایی در بازار کار برخوردار شود، ضعیف است
بیکاری میتونه علل مختلفی داشته باشه ولی به طور کلی علل بیکاری عبارتند از :
۱_ مهاجرت از روستا به شهر
۲_ نقص در تولید و توسعه و عدم سرمایه مالی
۳_ سطح درسی و آموزشی
۴_ زشت و ناپسند بودن برخی از کارهای دستی مانند فروشندگی
۵_ عدم ارتباط مراکز آموزشی با برخی الزامات بازار کار
۶_ انصراف دولت از برخی خدمات کارگران از صندوق بین المللی و خصوصی سازی
۷_ اختلال در ساختار اقتصاد ملی کشور
۸_ برتری جنسیت و قومیت در برخی مکان ها بین افراد گوناگون
۹_ رشد جمعیت بیش از تولید داخلی
۱۰_ کار و تجارت خارج از کشور
۱۱_ افزایش ترکیب ارگانیک سرمایه
ببینید دوستان در مورد بیکاری باید عرض کنم که در اسلام و کلام بزرگان دین تاکید زیادی بر نقش کار و تلاش شده است. بیکاری تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. فرد بیکار به علت این که تولید کار نمیکند، احساس بیارزشی میکند. ارزش هر انسانی به کاری است که عهدهدار انجام آن است. به همین دلیل است که وقتی یک روز کار مفیدی انجام نمیدهیم، احساس بیارزشی و بیفایده بودن میکنیم
چقدر زیبا گفتین د ر ادامه ی صحبت های شما باید بگم که از طرفی وقتی فردی کاری نمیکند، احساس نشاط و شادابی هم ندارد. انسان به هنگام کار شور و شوق و انگیزه و نشاط برای ادامه زندگی پیدا میکند و احساس مفید بودن و سازندگی دارد. در حالی که انسان بیکار احساس بیارزشی و حقارت پیدا میکند. کار باعث افزایش منزلت اجتماعی و ارزش فردی میشود. فرد فعال در خانواده احساس رضایتمندی دارد و افراد خانواده نیز در کنار سرپرست خانوار احساس امنیت و آرامش میکنند.
در تکمیل صحبت های شما دوست خوبم باید بگم که بیکاری در بیشتر موارد باعث بروز تنش در خانواده و برهم خوردن آرامش میشود و مشکلات اقتصادی و فشار مالی وارده بر خانواده اختلاف نظر بین زوجها را تشدید و جایگاه مرد خانواده بعد از از دست دادن شغل تنزل پیدا میکند و توازن قدرت در خانواده به هم میریزد. یک پدر بیکار نمیتواند الگوی مناسبی برای فرزندان خود باشد و او پس از از دست دادن عزت نفس، قدرت و اختیار کافی را برای اداره خانواده از دست میدهد، همه اینها در کنار هم رضایتمندی از زندگی را کاهش میدهد و زمینه بروز اختلالات روانی از جمله افسردگی را تشدید میکند.
از نظر بنده با دقت و تامل مبشود فهمید که هر چه آثار معنوى و مثبت و پرفایده در خوردن مال حلال است ، ضدّش در مال حرام است .صرف غیر مجاز در اموال دیگران که از آن به خوردن مال حرام یا همان لقمه حرام یاد می شود؛ خواه ناخواه آثاری را در پی دارد که می توان آنها را با وضوح و تاکید قابل توجه ای در منابع دینی و کلام بزرگان آیین مشاهده کرد. ترک نماز واجب، ترك نماز شب، قساوت قلب، بىمیلى به حقایق اصیل، تاریكى دل، سرسختى نشان دادن در مقابل حق، كسالت روح، ظلمت جان، سستى در دین، دست زدن به كارهاى زشت و ناشایست و بسیارى از امور شیطانى به طورى كه قرآن مجید و روایات مىگویند ، از آثار شوم حرامخوارى است .
در ادامه بحث شما باید از اثار حرام خواری بگویم که در واقع یکی از ان اوردن قساوت قلب میباشد ببینید عزیزان خوراکى که انسان مى خورد به منزله ى بذرى است که در زمين ريخته مى شود پس اگر آن خوراک پاکيزه و حلال باشد اثرش در قلب که به منزله سلطان بدن است از رقت و صفا ظاهر مى شود و از اعضا و جوارحش جز خير و نيکى تراوش نمى کند و اگر آن خوراک پليد و حرام باشد ، قلب را کدر و تيره نموده ، در اثر قساوت و ظلمت اميد خيرى به او نخواهد بود و پند و اندرز در او اثر نمى کند و سخت ترين مناظر رقت بار او را متأثر نمى کند چنانچه حضرت سيد الشهداء به لشکريان پسر سعد ضمن خطبه اش فرمود : « شکم هايتان از حرام پر شده و بر دلهايتان مهر خورده ديگر حق را نمى پذيريد . واى بر شما آيا انصاف نمى دهيد ؟ آيا گوش فرا نمى گيريد »[5] ؟
در سخنان گران بهای استاد به ماله حرام و نتایج آن اشاره ای کوتاه شد باید بگویم کهلقمه ی حرام در فرزند انسان اثرهای بد و جیران ناپذیری دارد از قصّه پر غصّه آدم که گندم بهشت خورد، حکایت قابیل که می گویند نطفه وجود او از آن گندم بسته بود، به عبرتی برگیر؛ خاصیّت دو دانه گندم منهیّ مباح بهشت که آن باشد، خاصیت چرب و شیرین مهملات حرام و شبهه دار دنیا چه خواهد بود و بدان که تأثیر غذا در نطفه از قبیل تأثیر ساعت و حالت مرد و زن و اثر ترک ذکر حق در زمان جماع خواهد بود که به سر حدّ الجاء و اجبار نرسد و لهذا آن شخص مکلّف می باشد و تصحیح نیّت و قوّت تدبیر خود مناز و با قوت لایموت بساز که ضرر طعام دغدغه دار بدان از آن منفک نمی شود
در ادامه ی صحبت های شما برادر عزیزم اینم باید عرض کنم که از دیگر اثرات بسیار جبران ناپذیر ماله حرام باطل کردن روزه میباشد برای درک بیشتر داستانی را عرض میکنم در خبر است که دو زن در عهد رسول صلی الله علیه و آله به روزه بودند. در آخر روز گرسنگی ایشان را چنان به رنج آورد که نزدیک بود، هلاک شوند. دستوری خواستند از رسول صلی الله علیه و آله که روزه بگشایند. رسول صلی الله علیه و آله دستوری داد. چون روزه بگشادند، قدحی بدیشان فرستاد و ایشان را فرمود: قی کنید در این قدح. به هر دُوان، قدح پر از خون تازه و گوشت تازه کردند، مردمان شگفت بماندند. رسول صلی الله علیه و آله گفت: عجب مدارید از این حال که ایشان از رزق حلال به روزه بوده اند و به رزق حرام روزه بگشادند.
در مورد مال حرام باید بگویم که در فرهنگ تعالی بخش اسلام، لقمه حرام مختص مواد خوراکی نبوده و حرام بودنش هم منحصر در روانه کردن آن به دستگاه گوارش نمیباشد. لقمه حرام، اصطلاحاً به مالی گفته میشود که از راه غیر شرعی به دست آمده و هرگونه تصرف در آن (نه فقط خوردن) نیز ممنوع است و حرام.
ببین دوست خوبم در کل باید گفت که مال حرام مالی است که از راه نامشروع به دست آید و مطلق تصرّف در آن، حرام است. خواه به مصرف خوردن و آشامیدن برسد، خواه صرف پوشاک و مسکن و نظیر آن شود. و حرامخوار علاوه بر اینکه گناه بزرگی مرتکب شده است، از مال حرام که در آن تصرّف نموده، نفع نمیبرد و آن مال برکت ندارد . پس اگر کسی پولی را ظالمانه به دست آورد؛ اما آن را خرج خوراک نکرد؛ بلکه لباسی خرید و پوشید یا با آن کرایه ماشین داد او نیز مصداق خورنده مال حرام محسوب میشود و این همان تعبیری است که آیات و روایات هماهنگ با فرهنگ محاوره مردم از آن استفاده کرده است و می گوید که او پول مردم را خورد در حالی که ریالی از این پول لقمه ای نشد و از گلوی او پایین نرفت.
ببینید عزیزان با کمی تامل میشه فهمید لقمه حرامی که با تعابیر گوناگون در آیات و روایات مشاهده میشود محدود به چند دانه برنج و لقمهای نان نمیشود؛ بلکه مراد از این واژه هر گونه ما لیست که از راهی ناحق و بدون مجوز شرعی به دست آید و مراد از خوردن آن نیز فرو بردن آن به داخل گلو نمیباشد بلکه منظور هر گونه تصرف در آن مال، بدون مجوز شرعی و رضایت صاحب آن است.
دوستان ببینید یکی از صفات رذیله مال حرام خوردن و از آن اجتناب نکردن است و آن از نتایج حبّ دنیا و حرص بر آن است و از اشدّ مهلکات و اعظم موانع وصول به سعادت است.
بخواهم ببشتر توضیح دهم باید بگویم که بیشتر کسانی که به هلاکت رسیده اند، سببش آن بوده و اکثر مردم که از فیوضات و سعادات محروم مانده اند، به واسطه آن شدی. سدّی از این محکم تر در راه توفیق نیست و پرده ای از این مانع تر بر چهره تأیید نه و کسی که تأمل کند، می داند که خوردن حرام، اعظم حجابی است بندگان را از وصول به درجه ابرار و قوی تر مانعی است از اتصال به عالم انوار. سراچه دل را از آن، تیرگی و ظلمات و خباثت و غفلت حاصل و نفس انسانی به واسطه آن به اسفل درکاتِ هلاکت و ضلالت واصل می گردد.
در ادامه ی صحبت های شما دوستان باید عرض کنم که ماله حرام باعث شکایت زن و فرزند در روز قیامت میشود ببینید عزیزان وارد شده است که زن و فرزندان آدمی در روز قیامت به او می آویزند و او را در موقف حضور پروردگار باز می دارند و می گویند: پروردگارا! حق ما را از این شخص بستان. به درستی که ما جاهل به احکام شریعت بودیم و او ما را تعلیم نکرد و غذای حرام به ما خورانید و ما عالم به آن نبودیم.
استاد از مال حرام در سخنان خود پرداختند باید عرض کنم که مال حرام باعث میشود انسان دعا هایش استجابت نشود در واقع وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله از حریص بر دنیا یاد می کرد، می فرمود: چه بسیار آدم ژولیده موی، خاک آلوده و دورافتاده در سفرها که طعام و لباسش حرام و خوراکش حرام است و دست هایش را بلند می کند و یارب یارب می گوید. پس کجای آن دعا مستجاب می شود.
در مورد مال حرام صحبت شد باید بگم که از نظر من علت اینکه انسان لازم است از خوردن مال حرام اجتناب کند، این است که حرام، قلب را تاریک می کند و بصیرتش را از بین می برد؛ ولی خوردن حلال سبب روشنایی و بیناییِ دل می شود و تاریکی یا روشنایی دل از اعتقاد قلبی پدید می آید نه از مالی که انسان به حرام یا حلال بودنش معتقد است.
مى دانیم یکى از عوامل موفقیت و نشاط عبادت و استجابت دعا کسب حلال است تا آنجا که در کتاب شریف کافى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أنْ یُسْتَجابَ دَعْوَتُهُ فَلْیَطِبْ مَکْسَبَهُ;
کسى که خوشحال مى شود از این که دعایش مستجاب گردد باید کسب خود را پاک و حلال کند».
امام على (علیه السلام) نخستین وصف انسان خوب را همان تواضع و فروتنى ذکر کرده است، زیرا مى دانیم تکبّر که نقطه مقابل آن است سرچشمه انواع گناهان است. نخستین معصیتى که در زمین شد تکبّر شیطان بود که منشأ همه بدبختى ها براى خود و دیگران گردید.
نماز مهم ترین یاد خداست. نماز بخوانیم. در نماز مراقب فکر های مزاحم باشیم. هر وقت متوجه شدیم که توجه مان پرت شده است، آن فکر ها را رها کنیم.
کار و مشغله های درآمد، خانه داری، روابط اجتماعی، مدیریت درآمدها و هزینه ها، رسیدگی به خانواده و فرزندان، همه و همه اموری وقت گیر و انرژی بر هستند و می توانند ما را از یاد خدا باز دارند اما آنانکه “اهل ذکر” هستند در کشاکش همین امور از یاد خدا باز نمی مانند. خدا در قرآن ما را موعظه کرده که مشغولیت به امور مالی و خانوادگی باعث نشود که از یاد خدا باز بمانیم و خودش افرادی را ستایش کرده است که هیچ کسب و هیچ کاری آنها را از یاد خدا و نماز باز نمی دارد.
خدا فرموده که “هر کس مرا بخواند اجابتش می کنم. یعنی اگر واقعا خدا را صدا بزنیم درک می کنیم که خدا می شنود و پاسخ می گوید. هر چند رسیدن ما به حاجتمان ممکن است موانعی داشته باشد که باعث تأخیر شود، اجابت خدا و شیرینی پاسخ خدا در همان لحظه دعا قابل فهم است.
این تفکر که “نکند خدا ما را فراموش کرده است ” زنگ خطری برای روحیه ماست و نشانه آن است که در طول زندگیمان خدا را یاد نمی کنیم و او نیز ما را یاد نمی کند که در نتیجه به این فکرهای باطل دچار شده ایم. زیرا خدای ما همان خدای قدیمیهاست با همان قدرت و شوکت و خدایی اش را در لابلای همین شرایط نیز نشان می دهد.
ما در دنیای کنونی، کمتر خود را با طبیعت مرتبط می بینیم و مشغولیت ها و جذابیت ها و اعداد و رقم ها و رسانه ها، فضای فکری ما را آن چنان به تسخیر در آورده اند که یاد خدا برای ما مشکل شده است. این درست است که دوران ما تبدیل به یک فراموش خانه بزرگ از یاد خدا شده است؛ اما می دانیم که خدا نیز فعال است و برای هدایت بشر کار می کند. خدا راهگشایی های نو در زمانه ما ایجاد کرده است که به جویندگان راهش کمک کند.
دوستان ممکن است مشکلات مختلفی در زندگی پیدا کنند اما دچار شکست روحیه و ذلت و حقارت نمی شوند. یاد خدا باعث شکوفایی درونی ما و به قول قرآن “فلاح” ما می شود
کلید توجه خدا در حقیقت در دستان خود ماست. گویا خدا متوجه ماست ولی تا ما خود را متوجه خدا نکنیم او توجه خود را به ما نشان نمی دهد. در قرآن کریم فرمود که “فَاذْكُرُونی أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لی وَ لا تَكْفُرُونِ” بنابراین اگر دوست داریم خدا ما را یاد کند باید خدا را یاد کنیم. به عبارت دیگر مانعی از جنس “خود ما” است که یاد خدا را در ما تأخیر می اندازد و برطرف کردن این مانع هم به همت و شوق و اراده خود ما مربوط است.
کلید توجه خدا در حقیقت در دستان خود ماست. گویا خدا متوجه ماست ولی تا ما خود را متوجه خدا نکنیم او توجه خود را به ما نشان نمی دهد. در قرآن کریم فرمود که “فَاذْكُرُونی أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لی وَ لا تَكْفُرُونِ” بنابراین اگر دوست داریم خدا ما را یاد کند باید خدا را یاد کنیم. به عبارت دیگر مانعی از جنس “خود ما” است که یاد خدا را در ما تأخیر می اندازد و برطرف کردن این مانع هم به همت و شوق و اراده خود ما مربوط است.