سلام
به تازگی با احکام منهاج فردوسیان آشنا شدهام و جرقهای در وجودم برای هزارمین بار زده شد. بنده نماز نمیخوانم البته قبلاً میخواندم. فهمم از دین کم است. معتقد هستم ولی عمل نمیکنم. تنبیل شدهام. غذای روح به من نمیرسد. در مسایل اعتقادی تنها هستم و همراه ندارم. خودم را خوب جلوه میدهم و ظاهرم از شما مذهبیتر است ولی هنوز نتوانستم استمناء را کنار بگذارم. بنده سی و چهار سال دارم و هر روز که میگذرد از عاقبت خودم بیشتر میترسم. دو سال قبل جرقهای در وجودم زده شد و خودم را از مال حرام پاک کردم. تمام زندگی خود را به مردم دادم چون مال خودشان بود و در حال حاضر، دو سال است که بیکار هستم … حرف برای گفتن زیاد است و نمیخواهم بیش از این، اعتراف به گناه کنم. من گناهکارم و گناهکار هر لحظه در حسرت بهشت میماند و یقین دارم که جهنمی هستم. نمیدانم چند سال دیگمنر زنده خواهم ماند ولی دوست دارم انسان خوبی باشم و در روز قیامت شرمسار نباشم. چه کنم؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی
سلام علیکم
توجه شما را به دو نکته جلب میکنم:
اول اینکه ـ همانطور که خودتان هم اعتراف کردهاید ـ بدون شک، جهنمی هستید. چون مرز ایمان و کفر، نماز است و کسی که نماز نمیخواند کافر است و کافر در جهنم.
دوم اینکه از جرقههایی که در دلتان زده میشود به راحتی میشود فهمید که خدای مهربان شما را فراموش نکرده است و به جهنمی بودن شما راضی نیست. هر از چندی جرقهای میفرستد، شاید در هیزم نمناک وجود شما بگیرد و آتشی الهی افروخته گردد.
راه چارهی تمام مشکلات شما یک چیز است و آن «منهاجی شدن» است.
بی نمازی و بیکاری و استمناء و … با یک همت بلند و مردانه برای منهاجی شدن، حل میشود (ان شاء الله)
مریضی به پزشک فوق تخصص مراجعه کرد و از بیماریاش اظهار ناراحتی نمود. در ضمن گفت: به هر پزشکی که مراجعه کرده از معالجهی وی عاجز شدهاند. پزشک متخصص او را دلداری داد که حتماً مریضیات را به سلامتی تبدیل خواهم کرد. پزشک برایش داروهایی نوشت و به بیمار گفت: این داروها را در وقت تعیین شده و به همان کیفیتی که نوشتهام، مصرف کن. بیمار گفت: همتی که بتوانم به دستورات شما عمل نمایم در خودم سراغ ندارم!! حالا میفرمایید چه کنم؟ پزشک فوق تخصص از مداوای آن مریض، درمانده شد.
برادر عزیزم نکند حکایت شما، حکایت آن مریض بیهمت باشد. اگر همت نباشد نه برنامهی صحیح و نه استاد کامل، نمیتوانند کاری از پیش ببرند.
در پایان عرض میکنم پیشنهاد من برای شعلهور کردن آتش همت، مطالعهی کتاب «بهشت و جهنم در منهاج فردوسیان» است.
برایتان آرزوی موفقیت میکنم
موفق باشید
حاج فردوسی
دوست عزیز هیچ چیز هیچ حقیقتی مهمتر وبالاتر از این نیست که هر کدوم از ماها قبل از همه چیز و همهکس «خودمان» را بشناسیم در واقع ما میتونیم مدتهای طولانی، حتی تمام طول عمرمان خودمان نباشیم ولی در نهایت این خود جعلیمون مثل همهی چیزهای جعلی دیگه نمایان میشه ایمان داشته باش فقط وقتی میتونب بهترین باشی که در قالب های اصلی مسبرهای اصلی خودت زندگی کنی اگهومیخوای بهترین دوست باشی یا بهترین همسر، بهترین کارمند و یا حتی بهترین بنده برای خدا باید خودت اصلیتو خود فطری که خدا افریده رو پیدا کنی در وجود خودت و خود اصلیت باشی نه یک خود جعلی
در مورد بیکاری که در صحبت های استاد هستش باید عرض کنم که طبق تحقیقات بیکاری یکی از مهمترین دلایل بروز افسردگی است. به همین دلیل است که در زندانهای بسیاری از کشورها، مشاغل مختلف برای گذراندن اوقات زندانیان در نظر گرفته میشود تا از بروز بسیاری از ناهنجاریها در زندان جلوگیری شود. کار، تحرک اجتماعی فرد را افزایش میدهد و زمینه پیشرفت او را فراهم میکند. در مقابل، فرد بیکار در جامعه منزوی میشود و نمیتواند تواناییهای خود را در عرصههای اجتماعی به اثبات برساند. کار منزلت اجتماعی افراد را ارتقا میدهد. فرد به علت دارا بودن زمینه فعالیت در رشته مورد علاقه خود به کسب سرمایهی اجتماعی اقدام میکند و با افزایش سطح تحصیلات، درآمد، منزلت و موقعیت اجتماعی بهتری به دست میآورد
در تکمیل سخنان شما از نظر من بیکاری مهمترین علت افزایش بزهکاریهای اجتماعی است و ارتباط افزایش بیکاری با افزایش بزهکار در جامعه مدتهاست که ثابت شده است. کاهش روابط اجتماعی و سست شدن پیوند فرد با پیکره اجتماع از دیگر آثار سوء بیکاری است. اجتماعی که در آن بیکاری ریشه دوانیده باشد، به سرعت شاهد کاهش جریانهای اجتماعی مثبت خواهد بود و مباحثی هم چون سازگاری، همکاری، توافق در مقابل تعارض و مخالفت رنگ میبازد. در چنین شرایطی نیازهای فردی و خانوادگی فرد مغفول میماند و او برای برآورده کردن نیازهای خود به هر وسیلهای متوسل میشود.
درسته در واقع بیکاری یکی از بزرگترین معضلاتی است که توازن و تعادل هر جامعه رو میتونه به هم میریزه و همچنین باعث ایجاد بحرانهای متعدد در عرصههای مختلف هم اجتماعی، هم اقتصادی، و حتی هم روانی و سیاسی بشه
اصلا بیکاری در واقع علت اصلی همه ی معضلات وناهنجاریهای اجتماعی است و حل آن بسیاری از مشکلات اجتماعی، روانی، اقتصادی جامعه را برطرف میکنه
دقیقا همینطورهما میتونیم تاثیرات سوء و مخرب بیکاری رو از دیدگاه های مختلف مثل جامعهشناسی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و روانی بررسی کنیم . از اهمیت پرداختن به مسئله ی بیکاری همین بس که حداقل در جوامع امروزی بیکاری مهمترین علت افزایش بزهکاریهای اجتماعی است و ارتباط افزایش بیکاری با افزایش بزهکار در جامعه مدتها است که ثابت شده که مثبت است یعنی با افزایش بیواری بزهکاری ها خلاف ها و کج روی های اجتماعی جانعه افزایش میابد
برای درک اهمیت بیکاری باید اول تعریف اون رو بلد باشیم در واقع بیکار در اقتصاد به فردی گفته میشه که در سن کار (۱۵ تا ۶۵ سال) و جویای کار باشه اما هیچ شغل یا منبع درآمدی پیدا نکنه. کودکان و افراد مسن هم به اون خاطر که قادر به انجام کار نیستن ، جزو جمعیت فعال به حساب نمیان و جز بیکاران هم حساب نمیشن زنان خانهدار و دانشجویان اگر جویای کار نباشند، و حتی کسانیکه با وجود منبع در آمد کافی مشغول به انجام کاری نیستن هم جز جمعیت فعال حساب نمیشن
تعریف دیگه ای هم از بیکاری داریم به این صورت که جمعیت بیکار به تعداد افراد بیکاری گفته میشودکه جویای کار هستند اما شغلی نمیابند بیکار از منظر مرکز آمار ایران، فردی بالای ۱۰ سال است که در هفتهٔ قبل از آمارگیری فاقد کار باشد، و در آن هفته یا بعد از آن آمادهٔ کار باشد و در آن هفته و سه هفته قبل از آن در جستجوی کار باشد. همچنین افرادی که به دلیل آغاز به کار در هفتهٔ آینده یا انتظار بازگشت به شغل قبلی جویای کار نیستند، بیکار محسوب میشوند
در تکمیل حرف های شما باید بگم که انواع بیکاری داریم که هر کدوم علت و منشا خاصی دارن و تاثیر خاصی هم بر ابعاد جانعه میزارن پس همه ی جمعیت بیکار از یک نوع نیستند
کسی از دوستان میتونه انواع بیکاری رو تعریف کنه با اثار و منشاء هر کدوم
بیکاری اصطکاکی در مدت زمان بین دو اشتغال در هنگام تغییر شغل
بیکاری فصلی: زمانیکه تقاضا برای کاری در فصل مشخصی وجود نداشته باشد؛ مثلاً برخی آموزگاران که در تابستان نمیتوانند تدریس کنند یا کشاورزان و کارگران ساختمانی
بیکاری پنهان: وقتی است که شخص به کاری مشغول است و منبع درآمدی دارد اما کار او در اقتصاد کشور اثر مثبت ندارد
بیکاری ادواری : زمانی رخ میدهد که رکود گریبان اقتصاد را گرفته باشد که در این حالت باید با استفاده از سیاستهای کلان اقتصاد این تورم را کنترل کرد .
بیکاری ساختاری : بیکاری که به علت ساختارهای اقتصادی رخ میدهد، گاهی بیکاری فصلی را در این دسته قرار میدهند .
در واقع به علت عدم تطابق بین مهارتهای شغلی و مورد نیاز تولید کنندگان ایجاد میشود
دوست عزیزجواب سوال شما یک مبحث پر اهمیت و تخصصی است ولی به طور خطلاصه بگم که افزایش جمعیت و کمبود تقاضای نیروی کار، اتوماسیون، مهمترین علل بیکاری هستند.
یک عامل مهم دیگه در بیکاری، افزایش رقابت بینالمللی در صنایعی است که پیشرفت روزافزون غرب بر پایه آن بنیاد نهاده شده بود. یکی از عوامل دیگر بیکاری عدم برنامهریزی درست دولت و خانواده است که دلیل اصلی بیکاری در برخی کشورها هم نیز همین موضوع است.
۱- بیکاری ساختاری
این نوع بیکاری ناشی از رشد و توسعه در برخی از فعالیت های فعلی در اقتصاد مربوط در کشور است و این در کیفیت انتخابِ مهارت ها تأثیر می گذارد.
۲- بیکاری اصطکاکی
این نوع بیکاری توسط جنبش مستمر بین پرسنل در مناطق و حرفه های مختلف و ناشی از تغییرات اقتصاد ملی ایجاد می شود.
۳- بیکاری طبیعی
باید بین عرضه و تقاضا برای مهارت ها تعادل وجود داشته باشد.
۴- بیکاری منطقه ای
در این نوع بیکاری وضعیت اقتصادی در برخی از صنایع و قلمروها رو به وخامت است
بیکاری فصلی
برخی از فعالیت های اقتصادی که در طبیعت فصلی هستند در این نوع بیکاری اثر می گذارند. مانند کشاورزی، ساخت و ساز، گردشگری
بیکاری فقر
افرادی که پول لازم برای سرمایه گذاری را ندارند درگیر این نوع از بیکاری هستند.
بیکاری آشکار
این نوع بیکاری به این معنی است که افراد نمی توانند کار متناسب با شرایط و تخصص خود را پیدا کنند.
بیکاری پنهان
انتخاب ضعیف افراد برای مشاغلی که فایده و سودی برایشان ندارد، بیکاری رفتاری نیز نام می گیرد
چندتا از دلایل عمده اشکار و شاخص بیکاری رو میگم
اولیش دستمزد آستانه،
حداقل سطحی از دستمزد است که هر فرد تمایل دارد در دستمزدهای بالاتر از آن وارد شده، بخشی از ساعات شبانهروز خود را بهکار تخصیص بدهد
دومیش پذیرفتن و قرار گرفتن در وضعیت بیشازحد ماهر در دوره قبل و بیکاری در آیننده
یعنی استخدام کننده هنگام بکارگیری و استخدام نیروی کار به گذشته کاری او بهعنوان علامتی از کیفیت کار و تضمینی برای اثبات توانایی انجام ان کار و شغل نگاه میکند مطالعات تجربی نشان میدهند که ناکامیهای دوره گذشته در بازار کار میتواند اثر منفی قابللمسی در موفقیت فرد در آینده شغلی او در این بازار داشته باشد. این اثر منفی میتواند به دلیل پذیرش یک شغل نامناسب ازنظر میزان مهارت حرفهای و تحصیلی فرد با سطح مهارت موردنیاز یک شغل پذیرفتهشده (“هرچند موقتی”) از سوی فرد باشد. به این معنی که فرد ممکن است درگذشتهٔ حرفهای خودش، بهعنوانمثال به دلیل بیکاری، بهطور موقت تن به پذیرش مشاغلی بدهد که این فرد ازنظر تحصیل یا میزان مهارتی که دارد برای آن شغل، در وضعیت مهارت یا تحصیل بیش از میزان لازم (بیشازحد ماهر) قرار داشته باشد که این پدیده یک علامت منفی برای یافتن یک شغل مناسب در بازار کار دانسته میشوند، در نتیجه اگر داوطلبِ بهدست آوردنِ یک فرصت شغلی، درگذشته بنا به دلایلی تن به مشاغل نامناسب ازنظر تحصیلیاش داده باشد، احتمال اینکه در آینده بتواند از کامیابی بالایی در بازار کار برخوردار شود، ضعیف است
بیکاری میتونه علل مختلفی داشته باشه ولی به طور کلی علل بیکاری عبارتند از :
۱_ مهاجرت از روستا به شهر
۲_ نقص در تولید و توسعه و عدم سرمایه مالی
۳_ سطح درسی و آموزشی
۴_ زشت و ناپسند بودن برخی از کارهای دستی مانند فروشندگی
۵_ عدم ارتباط مراکز آموزشی با برخی الزامات بازار کار
۶_ انصراف دولت از برخی خدمات کارگران از صندوق بین المللی و خصوصی سازی
۷_ اختلال در ساختار اقتصاد ملی کشور
۸_ برتری جنسیت و قومیت در برخی مکان ها بین افراد گوناگون
۹_ رشد جمعیت بیش از تولید داخلی
۱۰_ کار و تجارت خارج از کشور
۱۱_ افزایش ترکیب ارگانیک سرمایه
ببینید دوستان در مورد بیکاری باید عرض کنم که در اسلام و کلام بزرگان دین تاکید زیادی بر نقش کار و تلاش شده است. بیکاری تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. فرد بیکار به علت این که تولید کار نمیکند، احساس بیارزشی میکند. ارزش هر انسانی به کاری است که عهدهدار انجام آن است. به همین دلیل است که وقتی یک روز کار مفیدی انجام نمیدهیم، احساس بیارزشی و بیفایده بودن میکنیم
چقدر زیبا گفتین د ر ادامه ی صحبت های شما باید بگم که از طرفی وقتی فردی کاری نمیکند، احساس نشاط و شادابی هم ندارد. انسان به هنگام کار شور و شوق و انگیزه و نشاط برای ادامه زندگی پیدا میکند و احساس مفید بودن و سازندگی دارد. در حالی که انسان بیکار احساس بیارزشی و حقارت پیدا میکند. کار باعث افزایش منزلت اجتماعی و ارزش فردی میشود. فرد فعال در خانواده احساس رضایتمندی دارد و افراد خانواده نیز در کنار سرپرست خانوار احساس امنیت و آرامش میکنند.
در تکمیل صحبت های شما دوست خوبم باید بگم که بیکاری در بیشتر موارد باعث بروز تنش در خانواده و برهم خوردن آرامش میشود و مشکلات اقتصادی و فشار مالی وارده بر خانواده اختلاف نظر بین زوجها را تشدید و جایگاه مرد خانواده بعد از از دست دادن شغل تنزل پیدا میکند و توازن قدرت در خانواده به هم میریزد. یک پدر بیکار نمیتواند الگوی مناسبی برای فرزندان خود باشد و او پس از از دست دادن عزت نفس، قدرت و اختیار کافی را برای اداره خانواده از دست میدهد، همه اینها در کنار هم رضایتمندی از زندگی را کاهش میدهد و زمینه بروز اختلالات روانی از جمله افسردگی را تشدید میکند.
از نظر بنده با دقت و تامل مبشود فهمید که هر چه آثار معنوى و مثبت و پرفایده در خوردن مال حلال است ، ضدّش در مال حرام است .صرف غیر مجاز در اموال دیگران که از آن به خوردن مال حرام یا همان لقمه حرام یاد می شود؛ خواه ناخواه آثاری را در پی دارد که می توان آنها را با وضوح و تاکید قابل توجه ای در منابع دینی و کلام بزرگان آیین مشاهده کرد. ترک نماز واجب، ترک نماز شب، قساوت قلب، بىمیلى به حقایق اصیل، تاریکى دل، سرسختى نشان دادن در مقابل حق، کسالت روح، ظلمت جان، سستى در دین، دست زدن به کارهاى زشت و ناشایست و بسیارى از امور شیطانى به طورى که قرآن مجید و روایات مىگویند ، از آثار شوم حرامخوارى است .
در ادامه بحث شما باید از اثار حرام خواری بگویم که در واقع یکی از ان اوردن قساوت قلب میباشد ببینید عزیزان خوراکى که انسان مى خورد به منزله ى بذرى است که در زمین ریخته مى شود پس اگر آن خوراک پاکیزه و حلال باشد اثرش در قلب که به منزله سلطان بدن است از رقت و صفا ظاهر مى شود و از اعضا و جوارحش جز خیر و نیکى تراوش نمى کند و اگر آن خوراک پلید و حرام باشد ، قلب را کدر و تیره نموده ، در اثر قساوت و ظلمت امید خیرى به او نخواهد بود و پند و اندرز در او اثر نمى کند و سخت ترین مناظر رقت بار او را متأثر نمى کند چنانچه حضرت سید الشهداء به لشکریان پسر سعد ضمن خطبه اش فرمود : « شکم هایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مهر خورده دیگر حق را نمى پذیرید . واى بر شما آیا انصاف نمى دهید ؟ آیا گوش فرا نمى گیرید »[۵] ؟
در سخنان گران بهای استاد به ماله حرام و نتایج آن اشاره ای کوتاه شد باید بگویم کهلقمه ی حرام در فرزند انسان اثرهای بد و جیران ناپذیری دارد از قصّه پر غصّه آدم که گندم بهشت خورد، حکایت قابیل که می گویند نطفه وجود او از آن گندم بسته بود، به عبرتی برگیر؛ خاصیّت دو دانه گندم منهیّ مباح بهشت که آن باشد، خاصیت چرب و شیرین مهملات حرام و شبهه دار دنیا چه خواهد بود و بدان که تأثیر غذا در نطفه از قبیل تأثیر ساعت و حالت مرد و زن و اثر ترک ذکر حق در زمان جماع خواهد بود که به سر حدّ الجاء و اجبار نرسد و لهذا آن شخص مکلّف می باشد و تصحیح نیّت و قوّت تدبیر خود مناز و با قوت لایموت بساز که ضرر طعام دغدغه دار بدان از آن منفک نمی شود
در ادامه ی صحبت های شما برادر عزیزم اینم باید عرض کنم که از دیگر اثرات بسیار جبران ناپذیر ماله حرام باطل کردن روزه میباشد برای درک بیشتر داستانی را عرض میکنم در خبر است که دو زن در عهد رسول صلی الله علیه و آله به روزه بودند. در آخر روز گرسنگی ایشان را چنان به رنج آورد که نزدیک بود، هلاک شوند. دستوری خواستند از رسول صلی الله علیه و آله که روزه بگشایند. رسول صلی الله علیه و آله دستوری داد. چون روزه بگشادند، قدحی بدیشان فرستاد و ایشان را فرمود: قی کنید در این قدح. به هر دُوان، قدح پر از خون تازه و گوشت تازه کردند، مردمان شگفت بماندند. رسول صلی الله علیه و آله گفت: عجب مدارید از این حال که ایشان از رزق حلال به روزه بوده اند و به رزق حرام روزه بگشادند.
در مورد مال حرام باید بگویم که در فرهنگ تعالی بخش اسلام، لقمه حرام مختص مواد خوراکی نبوده و حرام بودنش هم منحصر در روانه کردن آن به دستگاه گوارش نمیباشد. لقمه حرام، اصطلاحاً به مالی گفته میشود که از راه غیر شرعی به دست آمده و هرگونه تصرف در آن (نه فقط خوردن) نیز ممنوع است و حرام.
ببین دوست خوبم در کل باید گفت که مال حرام مالی است که از راه نامشروع به دست آید و مطلق تصرّف در آن، حرام است. خواه به مصرف خوردن و آشامیدن برسد، خواه صرف پوشاک و مسکن و نظیر آن شود. و حرامخوار علاوه بر اینکه گناه بزرگی مرتکب شده است، از مال حرام که در آن تصرّف نموده، نفع نمیبرد و آن مال برکت ندارد . پس اگر کسی پولی را ظالمانه به دست آورد؛ اما آن را خرج خوراک نکرد؛ بلکه لباسی خرید و پوشید یا با آن کرایه ماشین داد او نیز مصداق خورنده مال حرام محسوب میشود و این همان تعبیری است که آیات و روایات هماهنگ با فرهنگ محاوره مردم از آن استفاده کرده است و می گوید که او پول مردم را خورد در حالی که ریالی از این پول لقمه ای نشد و از گلوی او پایین نرفت.
ببینید عزیزان با کمی تامل میشه فهمید لقمه حرامی که با تعابیر گوناگون در آیات و روایات مشاهده میشود محدود به چند دانه برنج و لقمهای نان نمیشود؛ بلکه مراد از این واژه هر گونه ما لیست که از راهی ناحق و بدون مجوز شرعی به دست آید و مراد از خوردن آن نیز فرو بردن آن به داخل گلو نمیباشد بلکه منظور هر گونه تصرف در آن مال، بدون مجوز شرعی و رضایت صاحب آن است.
دوستان ببینید یکی از صفات رذیله مال حرام خوردن و از آن اجتناب نکردن است و آن از نتایج حبّ دنیا و حرص بر آن است و از اشدّ مهلکات و اعظم موانع وصول به سعادت است.
بخواهم ببشتر توضیح دهم باید بگویم که بیشتر کسانی که به هلاکت رسیده اند، سببش آن بوده و اکثر مردم که از فیوضات و سعادات محروم مانده اند، به واسطه آن شدی. سدّی از این محکم تر در راه توفیق نیست و پرده ای از این مانع تر بر چهره تأیید نه و کسی که تأمل کند، می داند که خوردن حرام، اعظم حجابی است بندگان را از وصول به درجه ابرار و قوی تر مانعی است از اتصال به عالم انوار. سراچه دل را از آن، تیرگی و ظلمات و خباثت و غفلت حاصل و نفس انسانی به واسطه آن به اسفل درکاتِ هلاکت و ضلالت واصل می گردد.
در ادامه ی صحبت های شما دوستان باید عرض کنم که ماله حرام باعث شکایت زن و فرزند در روز قیامت میشود ببینید عزیزان وارد شده است که زن و فرزندان آدمی در روز قیامت به او می آویزند و او را در موقف حضور پروردگار باز می دارند و می گویند: پروردگارا! حق ما را از این شخص بستان. به درستی که ما جاهل به احکام شریعت بودیم و او ما را تعلیم نکرد و غذای حرام به ما خورانید و ما عالم به آن نبودیم.
استاد از مال حرام در سخنان خود پرداختند باید عرض کنم که مال حرام باعث میشود انسان دعا هایش استجابت نشود در واقع وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله از حریص بر دنیا یاد می کرد، می فرمود: چه بسیار آدم ژولیده موی، خاک آلوده و دورافتاده در سفرها که طعام و لباسش حرام و خوراکش حرام است و دست هایش را بلند می کند و یارب یارب می گوید. پس کجای آن دعا مستجاب می شود.
در مورد مال حرام صحبت شد باید بگم که از نظر من علت اینکه انسان لازم است از خوردن مال حرام اجتناب کند، این است که حرام، قلب را تاریک می کند و بصیرتش را از بین می برد؛ ولی خوردن حلال سبب روشنایی و بیناییِ دل می شود و تاریکی یا روشنایی دل از اعتقاد قلبی پدید می آید نه از مالی که انسان به حرام یا حلال بودنش معتقد است.
مى دانیم یکى از عوامل موفقیت و نشاط عبادت و استجابت دعا کسب حلال است تا آنجا که در کتاب شریف کافى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أنْ یُسْتَجابَ دَعْوَتُهُ فَلْیَطِبْ مَکْسَبَهُ;
کسى که خوشحال مى شود از این که دعایش مستجاب گردد باید کسب خود را پاک و حلال کند».
امام على (علیه السلام) نخستین وصف انسان خوب را همان تواضع و فروتنى ذکر کرده است، زیرا مى دانیم تکبّر که نقطه مقابل آن است سرچشمه انواع گناهان است. نخستین معصیتى که در زمین شد تکبّر شیطان بود که منشأ همه بدبختى ها براى خود و دیگران گردید.
نماز مهم ترین یاد خداست. نماز بخوانیم. در نماز مراقب فکر های مزاحم باشیم. هر وقت متوجه شدیم که توجه مان پرت شده است، آن فکر ها را رها کنیم.
کار و مشغله های درآمد، خانه داری، روابط اجتماعی، مدیریت درآمدها و هزینه ها، رسیدگی به خانواده و فرزندان، همه و همه اموری وقت گیر و انرژی بر هستند و می توانند ما را از یاد خدا باز دارند اما آنانکه “اهل ذکر” هستند در کشاکش همین امور از یاد خدا باز نمی مانند. خدا در قرآن ما را موعظه کرده که مشغولیت به امور مالی و خانوادگی باعث نشود که از یاد خدا باز بمانیم و خودش افرادی را ستایش کرده است که هیچ کسب و هیچ کاری آنها را از یاد خدا و نماز باز نمی دارد.
خدا فرموده که “هر کس مرا بخواند اجابتش می کنم. یعنی اگر واقعا خدا را صدا بزنیم درک می کنیم که خدا می شنود و پاسخ می گوید. هر چند رسیدن ما به حاجتمان ممکن است موانعی داشته باشد که باعث تأخیر شود، اجابت خدا و شیرینی پاسخ خدا در همان لحظه دعا قابل فهم است.
این تفکر که “نکند خدا ما را فراموش کرده است ” زنگ خطری برای روحیه ماست و نشانه آن است که در طول زندگیمان خدا را یاد نمی کنیم و او نیز ما را یاد نمی کند که در نتیجه به این فکرهای باطل دچار شده ایم. زیرا خدای ما همان خدای قدیمیهاست با همان قدرت و شوکت و خدایی اش را در لابلای همین شرایط نیز نشان می دهد.
ما در دنیای کنونی، کمتر خود را با طبیعت مرتبط می بینیم و مشغولیت ها و جذابیت ها و اعداد و رقم ها و رسانه ها، فضای فکری ما را آن چنان به تسخیر در آورده اند که یاد خدا برای ما مشکل شده است. این درست است که دوران ما تبدیل به یک فراموش خانه بزرگ از یاد خدا شده است؛ اما می دانیم که خدا نیز فعال است و برای هدایت بشر کار می کند. خدا راهگشایی های نو در زمانه ما ایجاد کرده است که به جویندگان راهش کمک کند.
دوستان ممکن است مشکلات مختلفی در زندگی پیدا کنند اما دچار شکست روحیه و ذلت و حقارت نمی شوند. یاد خدا باعث شکوفایی درونی ما و به قول قرآن “فلاح” ما می شود
کلید توجه خدا در حقیقت در دستان خود ماست. گویا خدا متوجه ماست ولی تا ما خود را متوجه خدا نکنیم او توجه خود را به ما نشان نمی دهد. در قرآن کریم فرمود که “فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی وَ لا تَکْفُرُونِ” بنابراین اگر دوست داریم خدا ما را یاد کند باید خدا را یاد کنیم. به عبارت دیگر مانعی از جنس “خود ما” است که یاد خدا را در ما تأخیر می اندازد و برطرف کردن این مانع هم به همت و شوق و اراده خود ما مربوط است.
کلید توجه خدا در حقیقت در دستان خود ماست. گویا خدا متوجه ماست ولی تا ما خود را متوجه خدا نکنیم او توجه خود را به ما نشان نمی دهد. در قرآن کریم فرمود که “فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی وَ لا تَکْفُرُونِ” بنابراین اگر دوست داریم خدا ما را یاد کند باید خدا را یاد کنیم. به عبارت دیگر مانعی از جنس “خود ما” است که یاد خدا را در ما تأخیر می اندازد و برطرف کردن این مانع هم به همت و شوق و اراده خود ما مربوط است.
در حقیقت توجه خدا به ما ریشه ای در درون خودمان دارد یعنی اگر کاری نکنیم که توجه خدا را به خود جلب کنیم، او به سراغ ما نمی آید، با همه مهربانی و کرامتش. در کتاب خودش فرموده: “بگو پروردگارم به شما توجهی نمی کند اگر دعایتان نباشد”
در کشاکش زندگی گاه مواقعی پیش می آید که ممکن است احساس کنیم، خدا به ما کاری ندارد یا گویا ما را فراموش کرده است. این پندار گرچه ظاهری کفرآمیز دارد اما ممکن است در ذهن بسیاری از ما به وجود آمده باشد و مناسب است که درباره آن اندیشه کنیم
ما وظیفه داریم ذکر و یاد خدا را همواره در دل خود و دیگر افراد جامعه زنده نگه داریم. همان طور که خداوند می فرماید: “ما آن ها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد می کنند.”زنده کردن یاد خدا به هر نحو ممکن است و لازم نیست که حتما به نحو خاصی باشد، ولی با وجود این در دین برای زنده کردن یاد خدا اسباب و روش های خاصی نیز معرفی شده است
گناه و نافرمانی پروردگار متعال همچون پرده ای است که بین انسان و خدا آویخته می شود و موجب می شود انسان خدا و مبدأ هستی خویش را فراموش کرده از او غافل گردد . چنانکه از امام رضا (ع) نقل شده است که آن حضرت در جواب مردی که سؤال کرد چرا خدا در پرده می باشد؟ فرمود: به خاطر گناه زیادی که اشخاص مرتکب می شوند
تلاش شیطان این است که سرمایه خدا خواهی را از انسان بگیرد و اگر کسی این سرمایه را باخت ، خودش را از یاد می برد.
این که فراموش کردن خدا سبب “خود فراموشى” می شود، دلیل آن نیز روشن است، زیرا از یک سو فراموشى پروردگار سبب می شود که انسان در لذات مادى و شهوات حیوانى فرو رود، و هدف آفرینش خود را به دست فراموشى بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم براى فرداى قیامت غافل بماند.
نظر من فراموش کردن خداوند در زندگی ما آثاری دارد که جبران ناپذیر است و از جمله این آثار میتوان به بحران هویت یا همان خود فراموشی، اشاره کرد که بدترین و خطرناکترین عاقبت فراموشی خدا در زندگی است به این معنا که خداوند متعال برای انسان جایگاه والایی مشخص کرده به طوریکه در میان تمام مخلوقات او را شرافت و منزلت بخشیده است، بهشت برین و مقام قرب خود را برای انسان تعیین کرده است ولی این انسان بهخاطر فراموش کردن هویت الهی خود، همه این نعمتهای ارزشمند را به فراموشی میسپارد.
بسیار زیبا گفتین پس میتوان گفت با فراموش کردن خدا حتی امکان دارد که خدا ما رو فراموش نکنه و با جرقه ای در زندگی این بنده ی گنهکار خود را به راه راست بیاورد
در ادامه ی صحبت های شپا دوست عزیزم باید عرض کنم که قرآن کریم به صراحت میگوید: فراموش کردن خدا سبب خودفراموشی میشود علت آن این است که از یک سو، فراموشی پروردگار سبب میشود که انسان در لذتهای مادی و شهوات حیوانی فرو رود و هدف از آفرینش خود را فراموش کند و در نتیجه از ذخیره لازم برای فردای قیامت غافل بماند، از سوی دیگر فراموشی خدا همراه با فراموش کردن صفات پاک اوست .
در مورد بحث فراموش شدن انسان توسط خدا باید بگویم که ما در دنیای کنونی، کمتر خود را با طبیعت مرتبط می بینیم و مشغولیتها و جذابیتها و اعداد و رقمها و رسانه ها، فضای فکری ما را آنچنان به تسخیر درآورده اند که یاد خدا برای ما مشکل شده است. این درست است که دوران ما تبدیل به یک فراموشخانه بزرگ از یاد خدا شده است؛ اما می دانیم که خدا نیز فعال است و برای هدایت بشر کار می کند. خدا راهگشایی های نو در زمانه ما ایجاد کرده است که به جویندگان راهش کمک کند.
دقیقا دوست خوبم به نکته ی بسیار خوبی اشاره کردین بنابراین این تفکر که “نکند خدا ما را فراموش کرده است ” زنگ خطری برای روحیه ماست و نشانه آن است که در طول زندگیمان خدا را یاد نمی کنیم و او نیز ما را یاد نمی کند که در نتیجه به این فکرهای باطل دچار شده ایم. زیرا خدای ما همان خدای قدیمیهاست با همان قدرت و شوکت و خدایی اش را در لابلای همین شرایط نیز نشان می دهد.
برادر با کمی تدبر میشود دید که خدا فرموده که “هر کس مرا بخواند اجابتش می کنم. یعنی اگر واقعا خدا را صدا بزنیم درک می کنیم که خدا می شنود و پاسخ می گوید. هر چند رسیدن ما به حاجتمان ممکن است موانعی داشته باشد که باعث تأخیر شود، اجابت خدا و شیرینی پاسخ خدا در همان لحظه دعا قابل فهم است.
در کل باید بگویم که فراموشی خدا، به معنای بی توجهی خدا، یکی از دردناکترین عذاب هایی است که در آخرت وجود دارد و خدا هشدار آن را به ما داده و سبب آن را نیز بیان نموده است: آنانکه مرگ و قیامت را فراموش می کنند و یاد نمی کنند، خدا نیز در قیامت فراموششان می کند: وَ قیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرینَ (سوره جاثیه، آیه ۳۴)
دوستان عزیزم باید دانست که کار و مشغله های درآمد، خانه داری، روابط اجتماعی، مدیریت درآمدها و هزینه ها، رسیدگی به خانواده و فرزندان، همه و همه اموری وقت گیر و انرژی بر هستند و می توانند ما را از یاد خدا باز دارند اما آنانکه “اهل ذکر” هستند در کشاکش همین امور از یاد خدا باز نمی مانند. خدا در قرآن ما را موعظه کرده که مشغولیت به امور مالی و خانوادگی باعث نشود که از یاد خدا باز بمانیم و خودش افرادی را ستایش کرده است که هیچ کسب و هیچ کاری آنها را از یاد خدا و نماز باز نمی دارد.
از نظر من هر کس خدا را در کشاکش کارهای روزمره یاد کند، خواهد دید که خدا به وعده خود عمل می کند یعنی با وجود خود درک می کند که خدا با اوست و خدا هم به یاد اوست. شیرینی این ذکر از آنجاست که گاهی که به یاد خدا نیستیم، ناگهان خدا ما را به یاد خودش می اندازد و لذتی از بندگی نصیبمان می کند که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. این نمونه ای از یاد خداست
در مورد فراموش شدن توسط خدا باید عرض کنم که در حقیقت توجه خدا به ما ریشه ای در درون خودمان دارد یعنی اگر کاری نکنیم که توجه خدا را به خود جلب کنیم، او به سراغ ما نمی آید، با همه مهربانی و کرامتش. در کتاب خودش فرموده: “بگو پروردگارم به شما توجهی نمی کند اگر دعایتان نباشد
در مورد بحث زیبای نماز باید دانست از آنجا که خداوند وجودی نامحدود و نامتناهی و پیراسته از هر گونه نقص و نیاز است احتیاجی به پرستش ما ندارد پس پرستش و عبادت او فی الواقع وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور او به عبادت، یک نوع لطف و مرحمت و راهنمائی خواهد بود که ما را به کمال شایسته برساند و کلاً عبادت و خصوصاً نماز دارای یک سلسله آثار گرانبهای فردی و اجتماعی است زیرا حس تقدیر و شکر گزاری را در انسان زنده می کند
در مورده بحث مطرح شده ی نماز بهتر است بدانیم که نماز، نماد تسلیم و عبودیت در برابر خداوند است. اگر قرار باشد که هر انسانی طبق خواسته خود عمل نماید و آن را به جا بیاورد، نه آن چیزی که خداوند از او خواسته، دیگر بندگی خداوند نمی شود؛ بلکه بندگی خود و عمل طبق خواسته خود است. امیرمؤمنان (ع) در روایتی پس از بیان این که معنای اسلام را تسلیم شدن در مقابل پروردگار می داند. که نشان تسلیم در عمل آشکار می شود
در ادامه ی حرف دوست عزیزم اقا نیما باید عرض کنم که شاید یکی از رموز خواندن نماز به همان صورتی که پیامبر فرمود، حفظ شکل و ساختار عمل بعد از قرن ها است که در نتیجه آن، ماهیت و روح کلی و ساختار اساسی خود دین هم در پرتو آن زنده و پا برجا باقی می ماند؛ در حالی در ادیان دیگر ما چنین عمل معینی را نمی بینیم. به همین دلیل، آن روح کلی ادیان دیگر و ساختار اصلی به مرور زمان از دست رفته است
از نظر من در ادامه ی سخنان شما باید عنوان کرد که علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احیای دین هم هست. در جمع بندی می توان گفت هم شکل و ساختار ظاهری نماز، زیبا و جذاب و اثربخش است و هم معارف بلند اسلامی در آن وجود دارد، هم تسبیح و تقدیس لفظی است و هم تقدیس عملی؛ رکوع و سجود و تسبیح و ستایش و دعا و تکبیر و سلام و خلاصه همه زیبایی ها در نماز موجود است.
از نظر من و دیدگاه من باید بگم که نیایش بخش مهمی از تمام ادیان موجود در جهان به حساب میآید. برای بعضی از ادیان، انجام نیایش یک فریضهی واجب است. در بعضی ادیان دیگر آیینی مهم برای ارتقاء سطح معنویت افراد است. با وجود این، هر دینی نوع نیایش و سبک مختص به خود را در زمینهی ادای آن دارند. بعضیها دوست دارند نیایش را ساده برگزار کنند، بعضی دیگر پیچیده، بعضیها به اسباب و تجهیزات نیاز دارند، و بعضیها اصلا به چیزی احتیاج ندارند.
طبق تحقیقات نشان داده شده نماز شکل بدن را درست میکند اگه بخواهم توضیحی بدهم در این مورر باید بگم که اکثر آدمها به خاطر عادات روزانهشان، مثل حمل کردن بار سنگین روی پشتشان در تمام طول روز شکل بدنی نادرستی به خود میگیرند و ممکن است دچار گوژپشتی شوند. از آنجایی که هر حرکتی در نماز حالت و شکلی صاف و درست دارد و هر روزه انجام میشود قطعا به بهتر شدن شکل و حالت بدنتان کمک خواهد کرد.
یکی از اثرات نماز بصیرت میباشد ببینید دوستان با آرام شدن ذهنتان و قدرت تفکر شفافتر، نسبت به بسیاری از چیزها صاحب بینش و بصیرت بخصوصی خواهید شد. بصیرت فقط برای کسانی اتفاق خواهد افتاد که ذهنی مهآلود و غبار آلوده نداشته باشند یا قضاوتهای غیر منطقی نکنند، در نتیجه بینش و بصیرت شما هنگام نماز خواندن قطعا افزایش پیدا خواهد کرد.
از نظر بنده به عنوان یک مسلمان خوب، قطعا نمیتوانید انسان تنبلی باشید. پنج وعدهی نماز واجب روزانه، که هر وعده رکعتهای واجب مخصوص به خودش را دارد پشتکار خوبی را میطلبد. لازم به ذکر نیست که نمازهای مستحب دیگری نیز داریم. این مسئله ممکن است در ابتدا خسته کننده به نظر برسد، اما از طریق پشتکار، ثابت خواهد شد این کارهای روزمره اصلا خسته کننده نیستند. پس در واقع یکی از اثرات نماز زیاد کردن پشتکار در ادمی میباشد
یکی از فواید نماز کاهش خشم میباشد ببینید دوستان هدف اصلی نماز یا عبادت پرستش خداوند است. هر کسی که عقل سلیم داشته باشد میداند که با خشم و خشونت نمیتواند به آن دست پیدا پیدا کند. قبل از آنکه کسی نماز بخواند، باید تدارکاتی فراهم آورد مانند از بین بردن خشونت و غضب در دل و ذهن خود.
یکی از اثرات نماز این است که خشوع را افزایش میدهد در ادامه باید بگم که در مطالعهای آشکار شده است که نماز خواندن به صورت روزانه میتواند منیت و خود پرستی را در انسانها کاهش و خشوع و فروتنی را افزایش میدهد. یعنی اگر به شیوهی درست انجام شود، نماز میتواند آگاهی فرد را نسبت به قادر مطلق و وجود برتر افزایش دهد و از این رو از خودخواهی بکاهد. به این ترتیب مرتبا نماز خواندن هر روز که میگذرد خشوع را در انسان بیشتر افزایش میدهد.
کامنت های تمام دوستان صحیح اما از نظر من مهمترین چیزی که باید یادتان باشد آن است که هدف اصلی از نماز خواندن پرستش خداوند است، نه اینکه فایدههایی مانند تسکین درد مفاصل، خوش هیکلتر شدن، و غیره از آن به دست آوریم. با همهی اینها، و علم به تمام فایدههای نماز خواندن قطعا مسلمانان به ادای منظم و سر وقت این فریضهی الهی بیشتر ترغیب خواهند شد.
از نظر من میشه گفتش که نماز یک نوع ورزش یوگا میباشد هر حرکت و تمام حرکات موجود در رکعات نماز فایدههای خاص خودشان را دارند، من جمله وضعیت ایستادن. اجرای یک حالت صاف و ایستاده برای یک مدت مشخص با تقویت ستون فقراتتان باعث خواهد شد حالت بدنی بهتری پیدا کنید.
یکی از اثار نماز از نظر من شادابی و نشاط و جلوگیری از استرس میباشد بیدار شدن برای نماز صبح و در ساعات سحرگاهی و انجام عبادت در این موقع، عامل افزایش هورمون کورتیزول وحالت شادی و نشاط سرمست کننده می شود که بر زندگی روزانه نماز گزار بسیار موثر است و باعث افزایش مقاومت بدن در برابر استرس ها و فشارهای روحی و روانی است که این در مضامین عرفانی تحت عنوان اسرار سحر بیان شده است.
یکی از اثرات فوق العاده نماز که واقعا برای من عجیب بود تاثیر هورمون ملاتونین در بیداری و نماز شب میباشد بر طبق تحقیقات دکتر مدحت الشامی پزشک مصری، میزان ترشح ملاتونین در شب و سحر نیاز به هیچ دارویی ندارد به جز انجام عبادات و نیایش و دوری از گناهان که باعث آرامش روحی و روانی می شود و به تبع آن تاثیرات مثبت بر جسم و روان می گذارد. بیشترین حالت اورژانسی بیماری قلب پنج تا نه صبح است که با بیدار شدن در نماز صبح ترشح ملاتونین حداکثرشده و باعث جلوگیری از عوارض قلبی می شود.
واقعا یکی از اثرات فوق العاده ای هم هستش که من دیدم در ادامه صحبت های شما باید بگم که افزایش هورمون ملاتونین در نماز شب باعث حفظ سلول های مغز و شکوفایی نیروی فکر و اندیشه و افزایش توان گلبول های سفید در مکانیسم دفاعی بدن و در برابر کلسترول و تنگی عروق می شود. افزایش هورمون ملاتونین در نماز شب و صبح باعث حفاظت سلو ل های چشم شده و از کدر شدن عدسی یا کپسول جلوگیری می کند چنان که امام صادق (ع)فرمود:نماز شب دید انسان را زیاد می کند.
ببینید دوستان یکی از اثرات خیلی خوب نماز افزایش طول عمر انسان میباشد افزایش هورمون هائی همچون کورتیزول، ملاتونین و دوپامین در بیداری نماز شب و سحر باعث سلامتی و طول عمر می شود.
همان طور که گفته شد فرق بین نماز خواندن و نخواندن گناه بسیار بزرگ ی است که انسان را به جهنم میبرد باید بگویم که نماز یک واجب الهی است که خداوند در پنج وعده روزانه مقرر فرموده است و از مهمترین اثرات آن تقرب به خداوند و دریافت رحمت بی کران اوست. خداوند هر فریضه ای را که بر انسان واجب کرده، دارای فواید بسیار زیاد و عامل رشد و تکامل فردی و اجتماعی اوست و دانش بشری به مرور و بامطالعه و تحقیقات علمی گوشه ای از اثرات آن را دریافت کرده وخواهد کرد.
از نظر بنده نماز باعث میشود که انسان از گناه دوری کند یعنی این که نمازگزار ناچار است که برای صحت و قبولی نماز خود از بسیاری از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلا، یکی از شرایط نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسایلی است که درآن به کار میرود، مانند آب وضو و غسل، جامهای که با آن نماز میگزارد و مکان نمازگزار، این موضوع سبب میشود که گرد حرام نرود و در کار و کسب خود از هر نوع حرام اجتناب نماید؛ زیرا بسیار مشکل است که یک فرد تنها در امور مربوط به نماز به حلال بودن آنها مقید شود و در موارد دیگر بی پروا باشد
حرف شما کاملا صحیح میباشد در ادامه باید بگم که اگر نمازگزار متوجه باشد که شرط قبولی نماز در پیشگاه خداوند این است که نمازگزار زکات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غیبت نکند؛ از تکبر و حسد بپرهیزد؛ از مشروبات الکلی اجتناب نماید و با حضور قلب و توجه و نیت پاک به درگاه خدا رو آورد و به این ترتیب نمازگزار حقیقی ناگزیر است تمام این امور را رعایت کند. روی همین جهات، پیامبر گرامی ما(صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: نماز چون نهر آب صافی است که انسان خود را در آن شست و شو دهد، هرگز بدن او آلوده و کثیف نمیشود. همچنین کسی که در شبانه روز پنج مرتبه نماز بخواندو قلب خود را در این چشمه صاف معنوی شست و شو دهد، هرگز آلودگی گناه بر دل و جان او نمینشیند.
ببینید عزیزان از نظر من نماز یکی دیگر از کاربرد هایش در بهداشت و تمیزی میباشد از آنجا که نمازگزار در برخی از مواقع همه بدن را باید به عنوان «غسل» بشوید و معمولا در شبانه روز چند بار وضو بگیرد و پیش از غسل و وضو تمام بدن خود را از هر نوع کثافت و آلودگی پاک سازد؛ ناچار یک فرد تمیز و نظیف خواهد بود. از این نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت که یک امر حیاتی است کمک میکند
ببینید عزیزان در مورد نماز باید بگم که اثرات بسیار فراوانی دارد برای مثال در احادیث آمده است که آب وضو را خشک نکنید، دلیل پزشکی آن این است که بدن در برابر سرمایی که حس می کند خود به خود درجه حرارت را بالا می برد تا قسمتهای خیس را خشک کند که همین تحریکات باعث بازشدن منافذ پوست و ورود اکسیژن بیشتر به بافت ها و عضلات زیر پوست می شود که باعث شادابی و نشاط می گردد.
در ادامه ی صحبت های شما برادر گرامی باید عرض کنم که حتی بنا به تحقیقات پروفسور لای، امواج مغناطیسی خارجی به DNA سلول های مغزی آسیب می زند و در طول روز مغز در برابر میدان های مغناطیسی بیرونی ناشی از امواج و نیروگاه ها و از طرفی میدان مغناطیسی زمین قرار می گیرد که به شدت برای مغز مضر است، وقتی انسان در نماز رو به قبله می ایستد و در هنگام سجده، میدان مغناطیسی بدن و زمین برهم منطبق شده و مثل رسانا باعث دفع مواد الکتریسته از سر به زمین می شود.
در مورد نماز باید بگم که دوستان نماز موجب یاد خدا میشود و یاد خدا بهترین وسیله برای خویشتن داری و کنترل غرایز سرکش و جلوگیری از روح طغیان است. «نمازگزار» همواره به یاد خدا میباشد، خدایی که از تمام کارهای کوچک و بزرگ ما آگاه است، خدایی که از آنچه در زوایای روان ما وجود دارد و یا از اندیشه ما میگذارد، مطلع و باخبر است و کمترین اثر یاد خدا این است که به خودکامگی انسان و هوسهای وی اعتدال میبخشد، چنان که غفلت از یاد خدا و بی خبری از پاداشها و کیفرهای او، موجب تیرگی عقل و خرد و کم فروغی آن میشود.
دقیقا دوست من از نظر من انسانی که غافل از خدا باشد در عاقبت اعمال و کردار خود نمیاندیشد و برای ارضای تمایلات و غرایز سرکش خود حد و مرزی را نمیشناسد و این نماز است که او را در شبانه روز پنج بار به یاد خدا میاندازد و تیرگی غفلت را از روح و روانش پاک میسازد.
راه حلّ سستى و کاهلى در نماز:
براى رسیدن به این هدف، رعایت امور زیر لازم است:
۱. معرفت خداوند بزرگ که مانع توجّه به مسائل کماهمیّت دنیوى مىشود.
۲. شناخت فلسفه و معناى نماز
۳. آگاهى از عواقب ترک نماز و سستى در آن
۴. انتخاب دوست مناسب و اهل نماز.
۵. شرکت در نماز جماعت.
من جوری بودم که تا اذان می گفتند اگه نمازم و نمی خوندم آروم نمی شدم ولی حالا که ازدواج کردم و به اصطلاح دینم کامل شده نمیتونم همیشه نمازم و بخونم نمی دونم چرا ؟ چندین بار هم سعی کردم ترک نکنم و بشم مثل سابق ولی نمیشه چی کار کنم خیلی از این بابت در عذابم
بزرگوار
انسان اکر مواظف خود نباشد و اعمال و کردار و رفتار خود را کنترل ننماید و از نفس خود حساب نکشد و بر کارهای خوب خود نظارت نکند که بیشتر کند و بر کرده های بد خود توبه نکند و ترک نکند
معلوم نیست از کجا سر در بیاورد
این که گفتم خوشحال باشید که متوجه عقب کرد خود بودید مساله مهمی است و واقعا جای خوشحالی دارد
هستند انسانهایی که چنان غرق در شهوات و گناه و اعمال زشت هستند و به روی خود هم نمی اورند که گناه کرده اند و از فرمان خداسرپیچی نموده اند
بزرگوار
شما نه یک شبه نماز اول وقت خوان شدید و نه یک شبه بر ترک ان اقدام کردید
اصولا مباحث اخلاقی و مسایل معنوی ای طور اند یک شبه نه راه انحراف میروند و نه راه پیشرفت
همه اعمال انسان در مسیر تعالی بر همدیگر اثر می گذارد اگر دروغی از دهان انسان خارج شود بر تماز اول وقت تاثیر دارد
اگرغیبتی بشنود و اکر تهمتی بزند و اگر ظلمی بکند و …………
همه اعمال انسان این گونه بر یکدیکر تاثیر می گذارند اعمال بد انسان؛ انسان را از انجام اعمال نیک باز می دارد و تاثیر خود را می گذارد
و البته این چنین است اعمال خوب
انسان هر چه اعمال نیک انجام دهد به سوی تعالی حرکت کرده است و توفیق انجام اعمال خوب را پیدا می کند
شما بزرگوار
محاسبه ای از نفس خود بکنید از نفس خود حیژساب بکشید
کارهای خود را بسنجید
برنامه ای برای اعمال روزانه خود تهیه کنید و بر انجام انها اصرار ورزید
با مراکز دینی در ارتباط باشید
با افراد با تقوا نشست و برخواست کنید
از همنشینی با افرادی که شما را به کارهای غیر دینی دعوت میکنند بپرهیزید
کنترل بر صحبت ها و شنیده ها ودیده های خود داشته باشید
و………….
عبادت و بندگی احتیاج به توفیق دارد …….. یعنی خدای بزرگ باید اجازه بدهد نامش بر زبان ما جاری شود و رکوع و سجود بر او کنیم و این توفیق به دست نمی آید مگر اینکه دل را از گناه پاک کنم.
بگذارید برایتان داستان بنده ای را بگویم که گناه میکند و هرچه خداوند مهربان سعی دارد او برگردد ….. اما او نمیخواهد …… عاشقی نمیکند ….. خدای من چه خبر است؟ چرا بندگان تو این عشق و نور را رها میکنند؟!!!
پیامبر گرامی اسلام میفرمایند: دل مانند برگه ای سفید است و گناه مانند لکه جوهر که بر این برگه بیفتد.
دل سیاه و کثیف و کوچک دیگر سفید و پاک و بزرگی ندارد.
با خودتان کلنجار بروید و به دل بقبولانید که بیا و دیگر هرزگی نکن تا شیرینی و لذت نماز را بچشی.
بنده در طول سالها تجربه مشاوره،زیاد دیدم کسانی که از این مساله ناراحت بودند،در حالی که با ایجاد نظم در زندگی به راحتی حل مساله نموده اند.
اگر نگاهی اجمالی به دین اسلام داشته باشیم متوجه این مطلب میشویم که نظم در زندگی خواسته اول دین اسلام از یک مسلمان است.
به اهل بیت نگاهی داشته باشیم آنجایی که امیرالمومنین علیه السلام به فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام سفارش های پدرانه و خواص دارد میفرماید:
پسرم برای پیروزی در زندگی نظم داشته باش.
و این سفارش ادامه دارد که بعد از مطالعه این نکته در نهج البلاغه فکر میکنیم
اولین و آخرین راز موفقیت در زندگی نظم است.
نهج البلاغه.
امیر المومنین علی علیه السلام میفرماید: … تنهایی از همنشین بد،بهتر است ….
اثر اطرافیان در رفتارمان آنقدر زیاد است که اسلام در بعضی موارد دستور به ترک واجب میدهد تا از آنها اثر بد نپذیریم.
مثلا درباره ترک کننده نماز با شرائطی دستور به قطع رحم میدهد(البته مقطعی و …) و حتی از ما خواسته جواب سلام او را هم ندهیم.
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله میفرماید : جواب سلام چند گروه را ندهید …. و ترک کننده نماز .
و باز هم از این موارد در دستورهای دینی وجود دارد.
باید اطراف و اطرافیانم را تصفیه کنم.
درود بر حضرت حاج فردوسی به نظر من نباید اینقدر دوستمان را نامید می کردید که می گفتید بله تو جهنمی هستی! بلکه میشد به شکل و شمایلی دیگر به ایشان توضیح داده و صحبت خود را به او بگویید که او از خواندن پاسخ شما ناامید نشود و از خواندن متن پیام شما ناراحتی بیشتری به او دست ندهد و به همین جهت از شما خواستارم که از این به بعد این مسئله را مد نظر قرار داشته باشید که شیوه ی گفتار شما به عنوان رهبر معنوی خیلی تاثیر می گذارد پس هر چه بیشتر به منهاجیون روحیه بدهید آنها با قدرت بیشتری به مسیر ادامه خواهند داد. این نکته ای است که ذهن مرا به خود درگیر کرد وبا خود گفتم که بهتر است بگویم.
باید بالاخره حقیقت رو بدونن این شخص وگرنه که اگر حضرت حاج فردوسی بیان و برای اون صحبتای قشنگی بکنن که هیچکدوم درست نیست خب این هم که مسئله ی مناسبی نیست و ایشون مسیرش رو پیدا نمیکنه و این شخص باید در مسیر درست قرار بگیره و بچه هم نیست که بخواد با یک حرف ناامید بشه و یا اینکه با یک حرف بخواد مسیرش رو گم کنه اگ حضرت حاج فردوسی این حرف رو به ایشون زدن دلیل این نیست که ایشون رو بخوان ناامید کنند بلکه میخوان فقط و فقط مسیر رو به ایشون نشون بدن وبعد همه چیز بر عهده ی خود اون شخص هست.
حرف های شما هم کاملا درسته ها ولی ببینید باید به مسئله ی بزرگتری دقت کنید الان خود شما یکی بهتون بگه تو جهنمی هستی خوب خوش حال میشید؟ قاعدتاً اینطور نیست دیگه منظور این بزرگوار هم همین بود که حقیقت رو حضرت حاج فردوسی بگن به طرف اما طوری باشه که شخص بفهمه که امکان بازگشت هم وجود داره.
خب خدا خیرتون بده الان حضرت حاج فردوسی اگر جمله های اول اون حرف رو زدن بعدش کلی مسیر به ایشون نشون دادن و گفتن که چطور یمتونن به راه برگردن پس ایشون حقیقت رو هم گفتن و مسیر بازگشت به اون شخص نشون داده و این مسئله نسبتاً نشون میده که حضرت حاج فردوسی به فکر این موضوع هم هستند.
سلام به همه ی عزیزان اینکه ما در این جهان قدم گذاشتیم یعنی یک انسان خاص بودیم و ما از همون اول برنده بودیم چون از بین میلیون ها اسپرم ما بودیم که انتخاب شدیم. این نشون میده که ما انسان ها ذاتاً از همون لحظه تولد هم قهرمان زندگی خودمون بودیم اما چون کم کم شکست ها رو دیدیم در ما تاثیر گذاشته و نمیتونیم که درست تصمیم بگیریم یا نمیتونیم که درست در زندگی خودمون قدم برداریم به همین جهت من به شما بزرگواری که اینقدر ناامید هستید میخوام بگم که خودتون رو پیدا کنید و خود قهرمان تون رو بشناسید و سعی کنید از این مخمصه ای که گیر کردید رهایی پیدا کنید.
سلام به همه عزیزان این مشکل دوستمون یک مشکلی هست که باید برطرف بشه وگرنه که خیلی میتونه زندگی ایشون رو با اختلال رو به رو کنه ببینید اولین مسئله ای که میشه در مورد این عزیز پیدا کرد این هست که ایشون فکر میکنم الان به شدت از خودشون متنفر هستند. تنفر باعث نمیشه که شما مشکلتون رو برطرف کنید پس این تنفر رو کنار بزارید و نکات مثبتی رو در وجود خودتون پیدا کنید تا بتونید کم کم به حول قوه الهی در خودتون قدرت رو پیدا کنید و در نهایت با تلاش سعی کنید که خودتون رو در مسیر خداوند قرار بدید. به امید روزی که چنین اتفاقی رخ بده. شاد و سعادتمند باشید.
سلام دوست عزیز با شما موافق هستم باید این شخص احترام به خودش رویاد بگیره اینکه میادو میگه که من جهنی هستم باید بدونه که کسی به حالش ترحمی نمیکنه که اون بخواد این حرف رو بزنه بلکه فقط داره احساس خودش رو نسبت به خودش بد تر میکنه پس با توجه به این موضوع باید سعی کنه که اون شخص قدرتمندی رو در خودش شکل بده که میتونه بر همه مشکلات غلبه کرده و همچنین بتونه تمام آثار این گناهان رو در زندگی خودش از بین ببر! حق الناس رو بده و برای گناهانش طلب استغفار و توبه کنه و همچنین برای گناهان حق الناس تا در نهایت بتونه به عنوان یک انسان پاک زندگی کنه
سلام انسان باید به وجود خودش احترام بزاره خداوند اون رو بنا به دلیلی آفریده و بی دلیل هیچکدام از انسان های روی کره زمین خلق نشدن پس بسته به همین موضوع این شخص باید رسالت خودش رو در زندگیش پیدا کنه پس بزارید یک مثال از شخصیتی بزنم که همه ی ما میشناسیم و اون هم رهبر بزرگ جامعه ی فردوسیان و رهبر مشتاقان کمال و سعادت حضرت حاج فردسی هستند که ایشون رسالتشون رو در رهبری منهاج فردوسیان شاید دیدن پس می بینید که در این سمیر قدم گذاشتن و به یک موفقیت بزرگ هم در این زمینه دست پیدا کردن .این مسئله رو ما باید در همه چیز ببینیم دیگه!
سلام آره پیدا کردن رسالت خیلی مهم هست و باعث میشه که انسان بتونوه اون چیزی که واقعا به عهده اش در این جهان هست رو پیدا کنه. این شخص از زمانی که غرق درگ ناه بوده گذشته خب اون موقع رو دیگه نمیتونه عوض کنه ولی الان رو میتونه اون زمان رسالتش رو نشناخته بود ولی الان شناخته پس به همین جهت ما باید بدونیم که حضرت حاج فردوسی در این مسیر هم راهنمای ایشون هستن پس با منهاجی شدن خودش رو میتونه از بار تمام اون گناهان رها کنه و در نهایت بتونه به یک موفقیت عظیم در زندگی خودش دست پیدا کنه. براتون آرزوی موفقیت در تمام لحظه های زندگی می کنم.
رسالت و هدف زندگیش رو اگر انسان بشناسه در نهایت میتونه که به هر آنچه که در زندگی میخاود برسه. الان هدف این دوستمون مشخص شده فکر میکنم در بین حرفشون خواسته ی خودشون رو گفتن. همیشه میگن که اگر میخوای خواسته هات رو بشناسی، ناخواسته هات رو مشخص کن تا خواسته هات از بین اونها خودش رو نشون بده. الان ایشون ناخواسته هاشون رو ذکر کردن که نمیخوان جهنمی باشن، نمیخوان که استمناء کنند خب الان که این رو نشاختن باید به دنبال راه حل باشن کسی نمیتونه راه حل بده به ایشون چون جای ایشون زندگی نمیکنه و باید راه حلی رو پیدا کنن که مطابق با زندگیشون هست یعنی نوع و سبک زندگی ای که دارن رو بفهمن چی هست و با توجه به اون به دنبال یک روش خوب باشن برای بیرون آمدن از این گناهان.
سلام دقیقا من نمیدونم که چرا ما دنبال کسی میگردیم که از اون راه حل بگیریم مگه خدا به اون شخص قدرت بیشتری داده که به ما نداده این ها همشون نشون میدن که ما به دنبال این میگردیم در زندگیمون که کسی رو پیدا کنیم که اگر راه حل اشتباهی داد و ما اون رو پیش گرفتیم و به شکست خوردیم دلیل شکستمون رو اون شخص بدونیم یا اینکه تقصیر رو بر گردن اون شخص بندازیم این واقعا اشتباه هست و ما باید برای زندگی خودمون ارزش قائل بشیم و از کسی راه حل نخوایم بلکه خودمون دنبال راه حل باشیم و خودمون با توجه به زندگیمون یک راه حل مناسب برایم سالئمون به وجود بیاریم.
سلام این موضوع که شما گفتید رو روانشناس منم به من زد من زمانی که میرم پیش روانشناس میگه که تو از من راه حل نخواه که هیچ کس نمیتونه بهتر از خودت به تو راه حل بده و اگر میخوای از زبون من راه حلی بشنوی که بعد از شکست خوردن بگی این تقصیر ها گردن روانشناسم هست باید بدونی که سخت در اشتباهی چون افسار زندگی تو به جز خودت در دست کس دیگه ای نیست و نباید به کس دیگه ای بسپری و دقیقا مثل همین دوستمون هم هست که شاید توی ذهنشون اینکه من بیام از حضرت حاج فردوسی راهنمایی بخوام که بعد اگر اشتباه هم کردم نگم که من خودم بودم بلکه بگم که حضرت حاج فردوسی این راهنمایی اشتباه رو به من کردن
سلام البته باید بهتون بگم که این مسئله اصلا چیز درستی نیست ها یعنی اینکه بخوایم این کار رو بکنیم اما این بزرگوار از روی ناچاری واقعا این حرف رو زدن بعضی وقتا چنان آدم تحت فشار قرار میگیره که اصلان ذهنش کار نمیکنه و میخواد که از زبون یکی فقط دلداری بشنوه یا میخواد یکی دیگه بهش راه حل بده الان توی پیام این شخص توجه کنید میبینید که چقدر ناراحتی و نگرانی در وجود ایشون موج میزنه و شاید در همین مرحله باشن پس باید به راه بیاریمشون نه به واسطه اینکه راه حل بدیم بلکه به این شکل که همراهشون بشیم و قدم به قدم طبق مسیری که خودشون میخوان همراهیشون کنیم اما باید مسیر درست رو هم نشون بدیم بهشون و بگیم که تصمیم بر عهده خودشون هست که میخوان وارد بشن یا نه
چگونه میتوان یک آدمی که نماز خواندن را ترک کرده دوباره نماز خوان نمود
ما باید منطقی عمل کنیم ،حتی اگر ۱درصد هم احتمال بدیم که قیامتی وجود داره و از اعمال این دنیامون سوال میشه باید به واجبات عمل کنیم و از محرمات دوری کنیم.
به قول فیلم مارمولک و به نقل از کتاب شازده کوچولو اول باید اهلیش کرد یعنی باید در او ایجاد علاقه کرد و شیرینی نماز را باید به او چشاند نه اینکه او را ترساند و کاری نباید کرد که از روی ترس بخواهد نماز بخواند منصفانه نگاه کنید اگر کسی ما را حتی برای خوردن یک غذای لذیذ مجبور کند ایا خوردن ان غذا برای ما لذت بخش خواهد بود؟
راستیتش آدم خودش باید بخواد تا نخواد نمی شه منم هی سعیمو میکنم ولی نمی دونم چرا نمی تونم فک کنم به خاطر این دخترای تو خیابونه
کسی که با خدا قهر میکند و این همه عظمت را نادیده میگیرد تا سرش به سنگ نخورد بر نمیگردد تنها میتوان بزرگی خدا را به متذکر شد و خدا توبه را نیز پذیرا میباشد
باز هم مقاله ای زیبا وباز هم نکات قابل تاملی که حضرت حاج فردوسی دراین مقاله ذکر کردند. قسمتی از متن پیام دوستمون نظر من رو جلب کرد که گفتن دو سال از عمرم رو برای مردم گذاشتم چون مال اونها بود. در اینجا دو تا برداشت میشه کرد یکی اینکه به مردم میون بودن و خواستن که این دِین رو ادا کنند و دوم اینکه فکر کردن برای توبه کردن باید عمر خودشون رو وقف مردم کنند. در مورد گزینه ی اول که این کار درسته اما در مورد گزینه ی دوم هرگز این درست نیست چون در کنار حق الناسی که شما می پردازید مسئله ی دیگه ای به وجود میاد به اسم حل النفس که شما در حق خودتون دارید باز بدی می کنید! پس کاری کنید که نه از اینور بوم بیفتید و نه از اونور بوم
سلام به نظر منکه بیشتر تاکید ایشون رو حق الناس پرداخت کردن بوده یعنی به قول شما ایشون دِین داشتن که باید ادا میکردن و به همین دلیل این مسئله دو سال از عمرشون رو گرفت. و من میخوام بگم که خیلی بده که انسان در ظاهر انسان خوبی باشه اما در باطن شخصیتی نادرست داشته باشه. این شخصیت بد باعث میشه که وان شخص از مسیر درست خارج میشه برای دوستمون دعا میکنم که این مشکلشون برطرف بشه چون واقعا فکر نمیکنم که رابطه ی خوبی بین خود و شخصی که ظاهر رو فقط درست میکنه وجود داشته باشه! هر چند که خداوند رو نمیشه تعریف کرد چون بهترین عدالت به وجود آورنده هست!
حق النفس واژه ی خیلی زیبایی بود که شما بیان کردید و این دوست زعیزی که زندگی خودش رو وقف مردم میکنه باید به این مسئله هم توجه کنه که این هم مسئله ی خیلی مهمی هست اون میتونه زندگی خودش رو هم بکنه و بعد از اینکه از لحاظ زندگی خودش تعمین شد به فکر زندگی بقیه هم باشه که جبران کنه وگرنه اینقدر استرس و عذاب به اون شخص وارد میشه که اون هرگز نمیونه به درستی حق مردم رو ادا کنه چون تو ذهنش مشکلات خودش هم هستن و اگر اون ها برطرف نشده باشه دیگه جایی برای مشکلات بقیه در ذهن باقی نمیمونه این هم مسئله ی مهمی هست که باید به اون توجه ویژه ای بشه.
درود بر شما حرف کاملا حق و درستی زدید ما انسان ها اول از همه باید به فکر خودمون باشیم این اصلا خودخواهی نیست بقیه فکر نکنن که خود خواهی هست و من میخوام خود خواهی کنم اتفاقا به نوعی میشه گفت که ما با این کار مقدمات رو برای برطرف کردن مشکلات بقیه میزاریم یعنی اگر ما خودمون رو از درون زیبا کنیم و اول حق النفس رو سعی کنیم که بپردازیم پس کم کم زمینه ای به وجود میاد که آرامش در ما شکل میگیره و زمانی که آرامش در ما به وجود اومد بهترین زمان هست که به واسطه ی اون بتونیم مشکلات رو از بین ببریم و همچنین بتونیم حق بقیه رو که به گردن ما هست ادا کنیم.
ببینید این مسئله که شما میگید درست اما شاید عمر انسان اونقدر ها هم کفاف نده که بخواد اول به درست کردن خودش بپردازه و بعد به درست کردن بقیه! و اینکه میتونه حالا خود از حق خودش بگذره و حق النفس نادیده گرفته بشه اما حق الناس خیلی چیز مهمی هست و نباید نادیده گرفته بشه چون حق الناس رو نمیشه دیگه بعد از مرگ درست کرد مگر اینکه اولاد و خانواده ی ما کاری بکنن وگرنه ما که مردیم و دیگه دستمون از دنیا کوتاهه پس نمیتونیم که برایح ق الناس انسان ها کاری انجام بدیم و این به نظر من کار ما رو یکم مشکل تر میکنه و الویت ها رو تغییر میده.
سلام نظر شما و دوستان رو خوندم و باید بگم که این حرف شما متین هست یعنی اینکه حق الناس در الویت قرار میگیره اما شما لحظه ای فکر کنید مثلا دارم میگن که خودتون الان کاملا شکمتون گرسنه هست و باید یک چیزی بخورین و در کنار اون حق الناسی هم دارین که باید پرداخت بشه خب شما اگر اون حق الناس رو پرداخت کنید شاید واقعا شکمتون گشنه بشه و همین گشنگی باعث بشه برای شما مشکلات زیادی به وجود بیاد و در اثر این مشکلات توانایی خودتون رو از دست بدین پس در نهایت نمیتونین که جهت حل مسائل حق الناس خودتون کاری کنید پس اگر شما اون شکم رو اول سیر کنید انرژی میگیرید و با انرژی خودتون میتونید مسائل رو پشت سر بزارید.
سلام به نظر من این حرف شما باز منطقی تر هست اما باز هم نمیتونه پاسخ مناسبی برای این باشه که ملا عمر ما کوتاهه و ممکنه حتی همون موقع که مثلا شما گقفتید شکم خودمون رو سیر کنیم بمیریم پس اون موقع دیگه نمیتونیم که حق الناس رو بدیم و این به نظر من خیلی خیلی مشکل ایجاد میکنه برای انسان در اون زمان. به نظر من میانه روی همیشه در همه جا میتونه خوب جواب بده و ما اگر در کنار حق الناس، حق النفس رو هم بپردازیم خوب میشه گفت که از این بابت راحتیم و میتونیم در کناره م هر دو رو پیش ببریم و به اون چیزی کع میخوایم دست پیدا کنیم.
دقیقا! شخصی که فقط ظاهر رو میچسبه و فقط به فکر درست کردن ظاهر هست باید از اون ترسید وگرنه شخصی که کارهای نیک انجام میده وباطن خوبی داره اونقدر به رشد و پیشرفت رسیده که نخواد مدام خودش رو در چشم مردم جا کنه و فقط خودش هست و خدای خودش. پس اگر کسی رو دیدیم که داره اینطور برخود میکنه و ظاهر خودش رو خیلی خوب نشون میده و مدام منم منم میزنه بدونیم که این شخص یکم از درون تهی هست و این شخص فکر میکنه که ظاهر رو درست کنه خدا هم گول ظاهر اون رو میخوره و اون شخص وارد بهشت میشه که اینها تماما خیالاتی خام هستند.
سلام شخصی که ظاهر خودش رو سعی میکنه درست کنه اما از درون شخصی هیچ هست باید بگم که هرگز در این جهان و در اون جهان به کمال و سعادتی که حضرت حاج فردوسی حرفش رو زدن نمیرسه چون اون طرف فقط ظاهرش خوبه اما باطن که مهمترین بخش زندگی هر انسانی هست رو اون فراموش کرده. به یاد داشته باشیم که ظاهر ما هرچیزی هم باشه فانی هست و خیلی زود از بین میره اما مهم باطن ماست که چطور میخواد باشه و به چه شکلی هست و ما باید در جهت زیبا کردن باطن خودمون حرکت کنیم نه اینکه بخوایم به فکر زیبا کردن ظاهر باشیم البته که ظاهر هم تاثیر گذار هست اما نه اونقدر ها.
سلام درسته دیگه ظاهر ما خیلی زود گندیده میشه و از بین میره و نباید زیاد مورد توجه قرار بگیره اما توجه کنید که من گفتم نباید زیاد مورد توجه قرار بگیره اما توجه کردن به اون هم امر واجبی هست یعنی ما اگر از باطن انسان خوبی هستیم ظاهراً هم اون رو نشون بدیم چه اشکالی داره؟! اصلا هم ریا کاری نیست چون ما از باطن خودمون اطمینان داریم و میدونیم که باطن ما درست هست پس اون موقع دیگه دلیلی نداره که برای ظالهر بخوایم غصه بخوریم که اگر من به فکر ظاهر خودم باشم انگار که از خدواند دور شدم نه اتفاقا باطن و ظاهر رابطه مستقیمی هم میتونن با هم داشته باشن.
سلام به همه دوستان. عزیزان من اگر میخواین به مسیر درست هدایت بشید پس منهاجی بودن رو انتخاب کنید. علم منهاج فردوسیان بسیار نایاب و کمیاب هست و به واسطه ی این عل مشما میتونید به کمال و سعادت واقعی دست پیدا کنید! پس ازتون میخوام که اگر واقعا میخواین که به سعادتی عالی و بی نظیر در این جهان دست پیدا کنید، حتما و حتما منهاجی بودن رو فراموش نکنید و همیشه و همیشه خوتون رو در مسیر درست قرار بدید و اطمینان داشته باشید که حضرت حاج فردوسی در این مسیر با شما و در کنار شماست و اصلا لازم نیست که نگران باشید. براتون بهترین ها رو از خدواند منان خواستارم. شاد و موفق باشید
سلام و درود بر حضرت بزرگ ما رهبر معنوی مشتاقان کمالو سعادت خیلی خرسندم که هر روز شما مقالاتی رو منتشر میدید و باعث میشید که ما منهاجیون این مقالات رو بخونیم و از اونها استفاده کنیم. حضرت حاج فردوسی محترم اینقدر از این بابت خوشحالم که یک منهاجی شدم بین شما د وستان منهاجی که واقعا نمیشه حرفی زد یا روی اون اسمی گذاشت و فقط و فقط میخوام از اتون بخوام که در این مسیر بسیار پر قدرت باشید و نظرات مخالف روی شما تاثیر نزاره اگر میخواین به موفقیتی برسین و هم اینکه از شما میخوام تشکر کنم برای وقتی که برای ما منهاجیون میزارید. از شما بی نهایت متشکرم.
سلام به همه ی عزیزان به خصوص حضرت حاج فردوسی محترم خیلی خوشحالم که در بیسن منهاجیونی قرار دارم که تلاش میکنند برای رسوندن خودشون به کمال و سعادت لایتناهی خداوند انسان شایسته ای بر روی زمین باشن. باید بگم که وجود چنین انسان هایی در روی کره ی زمین واقعا داره منقرض میشه و به قول دوستانی که داشتن حرف میزن فقط ظاهر رو خوب میکنن در صورتی که باطنشون خیلی خیلی خراب هست و امیدوارم که همه ی این افراد به خودشون بیان و بدونن که کجای دنیا قرار دارن و سریعتر در مسیر درست قرار بگیرن. باشد که خدواند این افراد رو هدایت کنه
ببینید جهان تفاوت و تضاد داره و اگر یکی هست که خوبه یکی هم بده و اگر یکی هست که اعمال شایسته ای رو انجام میده یکی هم هست که اعمال خیلی نادرستی از اون سر میزنه پس نمیشه که همه رو به یک شکل دونست و نمیشه که همه رو به شکلی ببینیم که مثلا دارن رو به تباهی میرن یا مثلا همه دارن به سمت درست میرن. ببینید حتی زمان پیامبر هم انسان های نادرستی وجود داشتن پس این نشون میده اگر انسان بد کاره ای وجود داره انسانی با کارهای نیک و شایسته هم وجود داره که تلاش میکنه خودش رو در مسیر درست قرار بده و تلاش میکنه که در مسیر درست قرار بگیره.
کاملا موافقم در این جهان که تضاد زیادی وجود داره انسان های متفاوتی وجود دارن و اتفاقا باید بگم که هیم نافراد هستن که باعث میشن جهان شکل طبیعی خودش رو به چیش ببره لحظه ای فکر کنید اگر همه ی اسان ها به یک شکل بودن و تفاوت دیدگاه و عقیده ای وجود نداشت اون موقع چقدر زندگی ها یکنواخت میشد و اصلا اون موقع دیگه نه کشفی بود و نه اختراعی. چون اگر یکی میگه نمیشه و یکی میگه میشه هر دو دلایل خودشون رو روی هم میزارن و در نهایت یک چیز خوب خلق میکنن و در این مورد هم همین طور هست اگر انسان های بد وجود دارن اون مقوع هست که مسیر خوب خودش رو خیلی قشنگ نشون میده و همین مسئله ی مهمی هست.
سلام اولین مورد در مورد شما این هست که خودتون رو ببخشید. از بین حرف های شما کاملا میشه فهمید که شما با خودتون در صلح نیستید و زمانی هم که با خودتون در صلح نباشید قثطعا نمیتونید حتی با خدواند هم صلح کنید چون قسمتی از روح خداوند در شما دمیده شده و شما باید با خدای درون خودتون ابتدا صلح کنید تا با انرژی منبعی که روح شما از اون تغذیه می کنه وارد صلح بشید. دوست بزرگوار من به خاطر داشته باشید که خدا توبه پذیر مهربان هست. بر روی واژه مهربان تاکید فراوانی داشته باشید و بدونید که خدواند هرگز شما رو فراموش نمیکنه وبلکه بسیار در حق شما مهربان هم هست.
درود بر همه ی منهاجیون سخنی که حضرت حاج فردوسی در اخر حرفشون زدن واقعا باید با طلا نوشت مبادا مثلا اون بیماری بشه که بی همت هست همی نرو ما باید مانند نقل قولی در ذهنمون داشته باشیم که هر جا که احساس کردیم ضعیف شدیم این رو به یادمون بیاریم که نکنه مثل ما بشه مثل همون بیماری که حضرت حاج فردوسی تعریفش رو در این مقاله به قلم آوردند. در هر جهت که ایمان واقعی باعث میشه که انسان همت داشته باشه و در مسیر خداوند بخواد قرار بگیره و این خیلی مهم هست که انسان از مسیر خودش باز نمونه و با قدرت به مسیرش ادامه بده که بتونه بالاخره موفق بشه